صحاح سته. نام شش کتاب حدیث اهل سنت و جماعت که فقها و اصحاب حدیث بر آن اعتماد دارند و ارکان اساسی علم حدیث است و آن شش عبارت است از: الجامع الصحیح تألیف محمد بن اسماعیل بخاری (متوفی 256 هجری قمری) صحیح تألیف ابوالحسن مسلم بن حجاج نیشابوری (متوفی 261) ، سنن تألیف ابن ماجه (متوفی 273) ، جامع تألیف ترمذی (متوفی 279) سنن ابی داود (متوفی 275) ، و سنن تألیف نسائی (متوفی 303). (از تاریخ ادبیات ایران تألیف دکتر صفا 67- 68) : وائمۀ متقدم تتبع بسیار کرده اند و بعضی (احادیث نبوی) را بازگزیده و آن را صحاح میخوانند. (رشیدی) صحاح اللغه. نام کتاب لغتی است تألیف اسماعیل بن حماد جوهری. رجوع به اسماعیل... شود: در دارالکتب چو بازکند نسختی از صحاح بفرستد. خاقانی
صحاح سته. نام شش کتاب حدیث اهل سنت و جماعت که فقها و اصحاب حدیث بر آن اعتماد دارند و ارکان اساسی علم حدیث است و آن شش عبارت است از: الجامع الصحیح تألیف محمد بن اسماعیل بخاری (متوفی 256 هجری قمری) صحیح تألیف ابوالحسن مسلم بن حجاج نیشابوری (متوفی 261) ، سنن تألیف ابن ماجه (متوفی 273) ، جامع تألیف ترمذی (متوفی 279) سنن ابی داود (متوفی 275) ، و سنن تألیف نسائی (متوفی 303). (از تاریخ ادبیات ایران تألیف دکتر صفا 67- 68) : وائمۀ متقدم تتبع بسیار کرده اند و بعضی (احادیث نبوی) را بازگزیده و آن را صحاح میخوانند. (رشیدی) صحاح اللغه. نام کتاب لغتی است تألیف اسماعیل بن حماد جوهری. رجوع به اسماعیل... شود: در دارالکتب چو بازکند نسختی از صحاح بفرستد. خاقانی
قصبۀ عمان است از جانب جبل و آن شهری است بزرگ و خوش هوا و پرمیوه و بنای آن با آجر و ساج است و در آن ناحیت چنان شهری نیست و گفته اند نسبت آن به صحاربن ارم بن سام بن نوح علیه السلام است و بشاری گوید صحار قصبۀ عمان است که بر دریای چین شهری بزرگ تر از آن نیست. شهری است معمور و پرجمعیت و زیبا وچاه های گوارا و هوا و آبهای خوش دارد و مناره ای بلند و زیبا در آخر بازارهای آن باشد، و صحار دهلیز چین و خزانۀ مشرق و عراق است... و مسلمانان به سال 12 هجری قمری در خلافت ابوبکر آن را به صلح گرفتند. (معجم البلدان). و رجوع به اخبار الصین و الهند ص 7 شود
قصبۀ عمان است از جانب جبل و آن شهری است بزرگ و خوش هوا و پرمیوه و بنای آن با آجر و ساج است و در آن ناحیت چنان شهری نیست و گفته اند نسبت آن به صحاربن اِرم بن سام بن نوح علیه السلام است و بشاری گوید صحار قصبۀ عمان است که بر دریای چین شهری بزرگ تر از آن نیست. شهری است معمور و پرجمعیت و زیبا وچاه های گوارا و هوا و آبهای خوش دارد و مناره ای بلند و زیبا در آخر بازارهای آن باشد، و صحار دهلیز چین و خزانۀ مشرق و عراق است... و مسلمانان به سال 12 هجری قمری در خلافت ابوبکر آن را به صلح گرفتند. (معجم البلدان). و رجوع به اخبار الصین و الهند ص 7 شود
اسمی است مشتق از صحر. یقال هؤلاء صحار، یعنی بنوالصحراء. و آنان از بنی قضاعهاند که در بیابان نجد جای گرفتند. زهیر بن جناب گوید: ستمنعها فوارس من بلی ّ و تمنعها الفوارس من صحار. (معجم البلدان). ، عرق اسبان یا تب آنها. (منتهی الارب)
اسمی است مشتق از صحر. یقال هؤلاء صحار، یعنی بنوالصحراء. و آنان از بنی قضاعهاند که در بیابان نجد جای گرفتند. زهیر بن جناب گوید: ستمنعها فوارس ُ من بلی ّ و تمنعها الفوارس من صُحار. (معجم البلدان). ، عرق اسبان یا تب آنها. (منتهی الارب)
مصحف فروش. (ربنجنی) (معجم البلدان) ، آنکه کتاب را بخیه زند و جلد کند. جلدساز کتاب. ترتیب دهنده صحف، فروشندۀ صحف، کسی که در خواندن صحیفه خطا کند. (اقرب الموارد)
مصحف فروش. (ربنجنی) (معجم البلدان) ، آنکه کتاب را بخیه زند و جلد کند. جلدساز کتاب. ترتیب دهنده صحف، فروشندۀ صحف، کسی که در خواندن صحیفه خطا کند. (اقرب الموارد)
فراهم آمدنگاه کوچک، آب را. (از منتهی الارب). جای جمع شدن آب. (غیاث اللغات) ، جمع واژۀ صحیفه: از صحاف مثنوی این پنجم است در بروج چرخ جان چون انجم است. (مثنوی). این جمع در منتهی الارب و اقرب الموارد و تاج العروس و دزی دیده نشدولی در فرهنگ ناظم الاطباء آمده است جمع واژۀ صحفه. (منتهی الارب) (ترجمان علامۀ جرجانی)
فراهم آمدنگاه کوچک، آب را. (از منتهی الارب). جای جمع شدن آب. (غیاث اللغات) ، جَمعِ واژۀ صحیفه: از صحاف مثنوی این پنجم است در بروج چرخ جان چون انجم است. (مثنوی). این جمع در منتهی الارب و اقرب الموارد و تاج العروس و دزی دیده نشدولی در فرهنگ ناظم الاطباء آمده است جَمعِ واژۀ صَحفَه. (منتهی الارب) (ترجمان علامۀ جرجانی)
دهی از دهستان شاه ولی بخش مرکزی شهرستان شوشتر مرکز دهستان کنار شمال باختری رود دز. 360هزارگزی جنوب باختری شوشتر، 33هزارگزی جنوب باختری اتومبیل رو دزفول به شوشتر. دشت، گرمسیر، سکنۀ آن 300 تن. آب آنجا از کارون. محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت. راه در تابستان اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان شاه ولی بخش مرکزی شهرستان شوشتر مرکز دهستان کنار شمال باختری رود دز. 360هزارگزی جنوب باختری شوشتر، 33هزارگزی جنوب باختری اتومبیل رو دزفول به شوشتر. دشت، گرمسیر، سکنۀ آن 300 تن. آب آنجا از کارون. محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت. راه در تابستان اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
جمع صاحب، یاران همنشینان جمع صاحب همنشینان، اصحاب پیغمبر ص. توضیح جمع این کلمه در فارسی صحابان است: نبی آفتاب و صحابان چو ماه بهم نسبتی (بستنی) یکدیگر راست راه
جمع صاحب، یاران همنشینان جمع صاحب همنشینان، اصحاب پیغمبر ص. توضیح جمع این کلمه در فارسی صحابان است: نبی آفتاب و صحابان چو ماه بهم نسبتی (بستنی) یکدیگر راست راه