جدول جو
جدول جو

معنی صبیات - جستجوی لغت در جدول جو

صبیات(صَبی یا)
جمع واژۀ صبیه است. رجوع بدان کلمه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صبیان
تصویر صبیان
کودکان، بچه، پسر یا دختر خردسال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابیات
تصویر ابیات
بیت ها، دو مصراع از شعر، خانه ها، جمع واژۀ بیت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیات
تصویر بیات
ویژگی نان شب مانده
در موسیقی گوشه هایی در چند دستگاه مثلاً بیات اصفهان، بیات ترک
بیات ترک: در موسیقی از متعلقات دستگاه شور
بیات زند: در موسیقی از متعلقات دستگاه شور، بیات ترک
بیات کرد: در موسیقی از متعلقات دستگاه شور
فرهنگ فارسی عمید
(صَ بَ)
تثنیۀ صباست. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
نام قضائی است در یمن واقع در منتهای جنوب غربی از سنجاق عسیر از طرف جنوب بسنجاق حدیده، ازطرف مشرق بقضای ابها که مرکز عسیر است و از سمت شمال بقضاء رجال الماء و از جانب مغرب ببحرالحمر محدود است... محصولات عمده قضا عبارت است از: تنباکو، کنجد، لیمو و غیره. این قضا بانضمام دو ناحیۀ ام الخیر و درب مشتمل بر 34 قریه است. (از قاموس الاعلام ترکی)
نام قصبۀ کوچکی است در سنجاق عسیردر یمن و مرکز قضائی است که بدین نام موسوم است و در دامنۀ کوهی از شعبه های کوه سراب در کنار تهامه، در شمال ابوعریش، در جهت شمال شرقی از اسکلۀ جیزان است. (قاموس الاعلام ترکی). و رجوع معجم البلدان شود
لغت نامه دهخدا
(اَمْ)
نام شعبه ای از موسیقی. (آنندراج) (غیاث).
- بیات اصفهان، یکی از گوشه های همایون. (فرهنگ فارسی معین).
- بیات ترک. رجوع به شور شود
غصه و غم و افسوس، تشویش، توجه و اندیشه. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
تیره ای از ایل اینانلواز ایلات خمسۀ فارس. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 86)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
دهی از بخش موسیان شهرستان دشت میشان است و 280 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(صُ مَ یا)
موضعی است در شعر ابوالنجم عجلی. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(غَ بَ)
جمع واژۀ غبیه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(ظَ بَ)
جمع واژۀ ظبی و ظبیه
لغت نامه دهخدا
(صَ بَ)
جمع واژۀ صبا. (منتهی الارب). رجوع به صبا شود
لغت نامه دهخدا
(صَ بی یا)
تثنیۀ صبی. دو کنارۀ زنخ
لغت نامه دهخدا
(صَ بَ)
شهری است بزمین مهر از اقصای یمن (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(اَ بی یا)
جمع واژۀ ابیّه
لغت نامه دهخدا
(اَبْ)
جمع واژۀ بیت. خانه ها، دیبائی مخطّط و راه راه لطیف و نازک بافته و بهترین آن ابیاری کافوری بوده است:
از درج برد و مخفی و ابیاری و بمی
سرخط همی ستانم و تکرار میکنم.
نظام قاری.
نرمدست و قطنی و خاراو حبر
برد و ابیاری و مخفی آشکار.
نظام قاری.
بخطهای ابیاری و برد و مخفی
نوشتند القاب و مدح و مناقب.
نظام قاری.
رخت ابیاری و مثالی و تابستانی
ساده در زیر و خط آورده ببالا پندار.
نظام قاری.
اطلس است امرد و ابیاری سبز است بخط
پوستین صاحب ریش است و در آن هم اطوار.
نظام قاری.
کهلی آنروز که ریشت شمرند ابیاری
پیریت صوف سفید است گه استغفار.
نظام قاری.
، نوعی کبوتر، نوعی پرستو
لغت نامه دهخدا
(اُ بَیْ یا)
مصغر ابیات، جمع واژۀ بیت
لغت نامه دهخدا
(صِ)
قسمی شپش که در مژگان پدید آید و آن غیر قرده و غیر قمقام است که آن دو نیز در مژگان پدید شوند. این شپش سخت خرد و سپید باشد و اندر بن مژگان پیدا شود. (از ذخیرۀ خوارزمشاهی نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف). ظاهراً این کلمه صئبان است، جمع واژۀ صؤابه. رجوع به صؤابه شود
جمع واژۀ صبی است. (ترجمان علامۀ جرجانی) (منتهی الارب) (غیاث اللغات). در غیاث آرد: بضم نیز آمده است.
- نصاب الصبیان، منظومه ای است در لغت عربی به فارسی تألیف ابونصر فراهی
لغت نامه دهخدا
تصویری از ابیات
تصویر ابیات
جمع بیت، دو مصراع شعر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیات
تصویر بیات
شب زنده داری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صبیان
تصویر صبیان
جمع صبی، نو باوگان کودکان جمع صبی کودکان اطفال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظبیات
تصویر ظبیات
جمع ظبی ظبیه آهوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابیات
تصویر ابیات
جمع بیت، خانه ها، سخنان منظوم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیات
تصویر بیات
گوشه ای از موسیقی ایرانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صبیان
تصویر صبیان
((ص))
جمع صبی، کودکان، اطفال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیات
تصویر بیات
((بَ))
فاقد تازگی (در مورد مواد پختنی)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیات
تصویر بیات
شب ماندن در جایی، شبیخون زدن
فرهنگ فارسی معین
شب مانده، بیتوته، شبیخون
متضاد: تازه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
موسیقی منطقه، نام یکی از قطعات سازی مازندران استپیشوند.، پس وند برخی خاندان ها و طوائف در گرگان
فرهنگ گویش مازندرانی