- صاین (پسرانه)
- صائن، محافظ، نگاه دارنده
معنی صاین - جستجوی لغت در جدول جو
- صاین
- نگاهدارنده، پرهیزگار
- صاین
- نگه دارنده، حفظ کننده، نگهبان
- صاین
- نیک
- صاین ((یِ))
- نگاه دارنده، پرهیزگار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آشکار، هلیده زنی که هلش (طلاق) از شوی جدا شده
خیانت کننده، نا استوار، دغل، نادرست
طلبکار، بستانکار
تازی از فرانسوی ساگرگ
نگهبان
آنکه روزه گیرد روزه دار روزه گیر جمع صایمین، یکی از امعا که پس از اثنا عشر قرار دارد و بدان پیوسته است معا صایم
حمله برنده، گستاخ سرکش
زرگر، ریخته گر، جمع صاغه صواغ صیاغ
شکار کننده شکاری
صیحه زننده
درست و راست حق و رسا مقابل خاطی: رای صایب
نگاهداری خویشتنداری
ترکی برادر شوهر، برادر زن برادر شوهر، برادر زن
باشنده موجود حادث، جمع کاینین
حمله برنده، گستاخ، سرکش
محدوده باریکی به عرض سه تا چهار متر در سطح سواره رو که دو طرف آن با خط کشی ممتد یا مقطع مشخص می شود و خودرو باید در آن حرکت کند، خط عبور (واژه فرهنگستان)
که این، برای مثال نصیحت گوش کن کاین در بسی به / از آن گوهر که در گنجینه داری (حافظ - ۸۹۲)
جمع صاین. در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
ضمیر اشاره برای نزدیک، مقابل آن، مورد اشاره یا گفتگو، این کار درست نیست
اشاره به نزدیک، اگر با اسم دیگر به کار رود صفت است و اگر به تنهایی به کار رود ضمیر است و به اینان و اینها جمع بسته می شود