جدول جو
جدول جو

معنی صانقان - جستجوی لغت در جدول جو

صانقان
(نِ)
از قرای مرو است. (معجم البلدان) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خاندان
تصویر خاندان
خانواده، دودمان، برای مثال مگر دشمن خاندان خودی / که با خانمان ها پسندی بدی (سعدی - لغت نامه - خاندان)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خانقاه
تصویر خانقاه
بنایی برای عبادت، ریاضت، اجتماع، سماع و زندگی درویشان و صوفیان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خانمان
تصویر خانمان
خانه، زن و فرزند، اهل خانه، برای مثال غریب اگرچه وزیر شه جهان باشد / همیشه میل دلش سوی خانمان باشد (ابن یمین - لغت نامه - خانمان)، خانه و اسباب خانه، اسباب زندگانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صادقانه
تصویر صادقانه
از روی صدق، از روی راستی، به راستی و درستی
فرهنگ فارسی عمید
(نِ)
نسبت است به صانقان. رجوع به صانقان شود
لغت نامه دهخدا
(نِ)
ابوحمزه. ابوذرعه گوید: وی در ادب فاضل و بر جهمیه سخت گیر بود. (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
موضعی است بمدینه و آن محلی بوده که آب صحاری مدینه به آنجا جمع میشده است یعنی آب بطحان و عقیق و قناه. (از معجم البلدان یاقوت حموی)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
و آن را زالق، جالق، صالق، جالقان نیز ضبط کرده اند و رجوع به فهرست تاریخ سیستان شود. یاقوت گوید: صالقان به فتح لام ازقرای بلخ است و از اصطخری آرد که آن شهرکی است نزدیک بست و در آن میوه ها و خرمابنها و کشت زارها باشد و بیشتر مردم آن جولاهه و آب آن از نهر است. و سمعانی صالقان را به سکون لام ضبط کرده و در منتهی الارب به کسرلام آمده است و رجوع به جالق و جالقان و ژالق شود
لغت نامه دهخدا
(هََ)
محله ای در قریۀ سنج از اعمال مرو. (از معجم البلدان). محلۀ بزرگی در قریۀ سنج است که از قراء مرو می باشد. (از الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
محل گله ها (کتاب میکاه 1: 11) کاندر گمان دارد که صانان نزدیک خرابۀ سامه واقع است، (قاموس کتاب مقدس)، و رجوع به صنان ... شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از عانقاء
تصویر عانقاء
سوراخ موش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طالقان
تصویر طالقان
پارسی تازی گشته تالگان تایگان نام شهری است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صادقانه
تصویر صادقانه
از روی راستی و درستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صامغان
تصویر صامغان
دهانگوشگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تانقات
تصویر تانقات
جمع تانق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاندان
تصویر خاندان
آل، قبیله، اهلیت، عترت، خانمان، خانواده
فرهنگ لغت هوشیار
خوارزمی (گمان می رود همان پاسبان پارسی باشد) دستیار، باژ گیر، پاسبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خانمان
تصویر خانمان
خانه با اهل خانه
فرهنگ لغت هوشیار
هر دو گروه، هر دو سوی رود، کرانه های آسمان و زمین، خور آیان و خور بران تثنیه خافق در حالت رفعی (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقدان
تصویر انقدان
لاک پشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجنقان
تصویر اجنقان
اجنگان تازی شده روستائی است در سرخس
فرهنگ لغت هوشیار
مکان بودن مشایخ و درویشان، جهت عبادت، صومعه، محل اقامت درویشان و صوفیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خانقاه
تصویر خانقاه
خانه، سرا، محلی که درویشان و مرشدان در آن سکونت کنند و رسوم و آداب تصوف را اجرا نمایند، خانگاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خانمان
تصویر خانمان
((نْ یا نُ))
دار و ندار، خانه و هر آن چه که متعلق به آن است، خان و مان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صادقانه
تصویر صادقانه
راستین، براستی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خاندان
تصویر خاندان
آل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خانقاه
تصویر خانقاه
خانگاه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از صادقانه
تصویر صادقانه
Earnest, Candidly, Sincerely, Uprightly, Veraciously
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از صادقانه
تصویر صادقانه
откровенно , серьезный , искренне , честно , правдиво
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از صادقانه
تصویر صادقانه
aufrichtig, ernst, aufrecht, wahrheitsgetreu
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از صادقانه
تصویر صادقانه
відверто , серйозний , щиро , чесно , правдиво
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از صادقانه
تصویر صادقانه
szczerze, poważny, uczciwie, prawdziwie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از صادقانه
تصویر صادقانه
sinceramente, sério, honestamente, verazmente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از صادقانه
تصویر صادقانه
sinceramente, serio, onestamente, veracemente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی