جدول جو
جدول جو

معنی صافیه - جستجوی لغت در جدول جو

صافیه
(یَ)
شهرکی بوده است نزدیک دیر قنّی ̍ در اواخر نهروان نزدیک نهروان مشرف بر دجله و با نهروان ویران شد و آثار دیوارهای آن تا امروز باقی است. (معجم البلدان)
نام آسمان پنجم است
لغت نامه دهخدا
صافیه
(یَ)
تأنیث صافی
لغت نامه دهخدا
صافیه
مونث صافی، جمع صوافی
تصویری از صافیه
تصویر صافیه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صوفیه
تصویر صوفیه
فرقه ای از مسلمانان که طریقه و مسلک آنان ریاضت، عبادت، تزکیۀ نفس، پیمودن مراحل اخلاص و کسب معرفت است و معتقدند که با عبادت و ریاضت و تزکیۀ نفس می توان به حق و حقیقت راه یافت. پیشوایانی دارند که مریدان را در طریق حق ارشاد می کنند، اهل طریقت، اهل کشف، اهل طریق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نافیه
تصویر نافیه
نافی
حروف نافیه: در دستور زبان علوم ادبی حروفی که دلالت بر نفی کند مانند «نا» و «نه»
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قافیه
تصویر قافیه
پشت گردن، پس گردن، آخر چیزی، در علوم ادبی یک مصوت یا رشته ای از چند صامت و مصوت که در آخرین کلمۀ ابیات یک قطعه شعر یا در آخرین کلمۀ مصراع های یک بیت تکرار شود، ولی این تکرار، تکرار یک کلمه با معنی واحد نباشد مانند «ﺴﺖ»، برای مثال ای نرگس پرخمار تو مست / دل ها ز غم تو رفت از دست و یا « ر»، برای مثال زلف تو تکیه بر قمر دارد / لب تو لذت شکر دارد (انوری - ۸۰۰)پساوند، سرواده، در بیت اخیر کلمۀ «دارد» ردیف است
فرهنگ فارسی عمید
(یَ)
نام دیگر سورۀ فاتحه الکتاب است. (مجمعالبیان)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
نهان. پنهان. پوشیده. پوشیدگی. ج، خوافی. (منتهی الارب) : لایخفی منکم خافیه. (قرآن 18/69) ، پری. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب). سموا بذلک لاستتارهم عن الابصار، منه: ارض خافیه، زمینی که در آن پریان باشد، مضرت دیو و پری. آسیب جن، پرخرد از بال مرغ. (مهذب الاسماء). پرپسین بال مرغ
رجوع به خافیه شود
لغت نامه دهخدا
(یِ)
مجسمه ساز معروف فرانسوی که در سال 1851م. بدنیا آمد، در مدرسه هنرهای زیبای نه ور تحصیل کرد و سپس به پاریس آمد. اثر عمده او مجسمۀ شارلوت کوردای و لوئی نهم است
لغت نامه دهخدا
(یَ)
ضبطی دیگراز پاویا از محال مجریط ’مادرید’ اسپانیا که فرانسوای اول پادشاه فرانسه در جنگی که در همین محل با شارل کن کرد به دست او اسیر شد. (رجوع به الحلل السندسیه ج 1 ص 346 و 353 شود)
لغت نامه دهخدا
(اَ صَ فی یَ)
کوروا. کبربا. (مهذب الاسماء). ظاهراً منسوب به اصف است. رجوع به اصف شود
لغت نامه دهخدا
(یَ)
تأنیث حافی. رجوع به حافی شود
لغت نامه دهخدا
(یَ)
نخلهٌ صاویه، خرمابن خشک. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
داهیه. (مهذب الاسماء). گویا تحریفی از صالّه است. رجوع بدان لغت شود
لغت نامه دهخدا
(فِ نَ)
تأنیث صافن
لغت نامه دهخدا
(یَ)
تأنیث سافی. باد که گرد آورد. ج، سوافی. (مهذب الاسماء). و ج، سافیات:
اصاروا الجوّ قبرک و استنابوا
عن الاکفان ثوب السافیات.
؟ (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 192)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
شهری است در جنوب بحرالمیت. (نخبه الدهر دمشقی ص 213)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
مؤنث کافی. (ناظم الاطباء). رجوع به کافی شود
لغت نامه دهخدا
نافیه در فارسی مونث نافی: نیگر چون ناونه در پارسی مونث نافی. یاحروف نافیه. حروف دال بر نفی مانند لا و ما در عربی و نا و نه در فارسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مافیه
تصویر مافیه
آن چه در اوست آن چه درآن است
فرهنگ لغت هوشیار
پس گردن، از پی رونده و کلمه آخر بیت یعنی کلمه ای که شعر به آن ختم میشود را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
مونث عافی بهروزی باز بهی، رستگاری، پارسایی بااین آرش در فارسی به کار رفته دروا تن آسانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صوفیه
تصویر صوفیه
سوفی ها (و هذا رای السوفیه ابوریحان بیرونی) سوفیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضافیه
تصویر ضافیه
مونث صافی تمام کامل
فرهنگ لغت هوشیار
مونث ضاحی: و پیراشهر (حومه شهر)، انجام آشکار، لبه چون لبه تالاب مونث صاحی: و زن پاکدامن زن هوشیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صادیه
تصویر صادیه
تشنه مادینه
فرهنگ لغت هوشیار
مونث صاری و چاه بد آب چاهی که آب آن از دیر ماندگی برگشته رنگ و بد مزه باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاغیه
تصویر صاغیه
یاور جوی یاریخواه نیازمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صابیه
تصویر صابیه
باد میانین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خافیه
تصویر خافیه
نهان، پنهان، پوشیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره گندمیان که دارای ساقه های ماشوره یی ساده یا منشعب است. برگهایش نسبتا پهن و دارای گلهای سنبله ای انتهایی است. این گیاه در اکثر مزارع و بیایانها میروید. دانه اش به اندازه ارزن است. و بهترین دانه مغذی جهت پرندگان دانه خوار بیابانی است شعرالفار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رافیه
تصویر رافیه
لاتینی تازی گشته کویک افریکایی از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کافیه
تصویر کافیه
مونث کافی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صوفیه
تصویر صوفیه
((یِ))
پیرو طریقه تصوف، طریقه ای معنوی که پیروان آن معتقدند به وسیله تصفیه باطن و تزکیه نفس انوار حقایق بر قلب شخص اشراق کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قافیه
تصویر قافیه
((فِ یَ یا یِ))
از پی رونده، حرف یا کلمه آخر بیت در شعر
قافیه را باختن: کنایه از مغلوب شدن، فرصت را از دست دادن
قافیه به کسی تنگ شدن: کنایه از به زحمت و دردسر افتادن
فرهنگ فارسی معین