جدول جو
جدول جو

معنی صافق - جستجوی لغت در جدول جو

صافق
(فِ)
نعت فاعلی از صفق، به معنی دست بر دست دیگری زدن در بیع
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صادق
تصویر صادق
(پسرانه)
راستگو، راست و درست، راستین، نام امام امام ششم شیعیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از صادق
تصویر صادق
راست گو، راست، درست، پیدا، آشکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خافق
تصویر خافق
لرزنده، جنبنده، تپنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صافی
تصویر صافی
پاکیزه، خالص، ناب، پاک و روشن، زلال، صاف
ظرفی با سوراخ های ریز که در آن برخی از خوردنی ها را صاف می کنند یا آب آن ها را می گیرند، هر نوع ابزاری که به وسیلۀ آن مایعی را صاف می کنند
صافی شدن: پاک و پاکیزه شدن، بی آلایش شدن، برای مثال بسیار سفر باید تا پخته شود خامی / صوفی نشود صافی تا در نکشد جامی (سعدی۲ - ۵۸۷)، کنایه از بی غل و غش شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دافق
تصویر دافق
جهنده و ریزنده، ویژگی آبی که به شدت از جایی بریزد و جاری شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صفاق
تصویر صفاق
پوست نازکی که زیر پوست ظاهر بدن است، پوست نازک درونی که شکم را از قسمت پایین مجزا می کند، پردۀ درون شکم که روده ها در میان آن قرار دارد و هرگاه قسمت پایین آن شکاف پیدا کند، سبب عارضۀ فتق می شود
فرهنگ فارسی عمید
(مُ فِ)
شتری که گاه بر این پهلو و گاه بر آن پهلو خوابد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). و رجوع به مصافقه شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
با یکدیگر بیعت کردن. (زوزنی). همدیگر دست زدن در بیع و بیعت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تبایع قوم. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رافق
تصویر رافق
کار سودمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دافق
تصویر دافق
جهنده، ریزنده، آب جهیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صافی
تصویر صافی
بی غش، پاکیزه، بی درد، خالص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صافه
تصویر صافه
مونث صاف، جمع صافات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صافن
تصویر صافن
تازی از فرانسوی ساگرگ
فرهنگ لغت هوشیار
دانه چین: مرغ، دزد، شباویز نگونسار مرغی است که دو پای خود را به شاخه بندد و خود را سرازیر کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صادق
تصویر صادق
راستگو، پیدا و آشکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صفاق
تصویر صفاق
بسیار سفر کننده، بسیار تصرف کننده در کار تجارت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصافق
تصویر تصافق
با یکدیگر بیعت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نافق
تصویر نافق
خریدار گیر پر خریدار بازار دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خافق
تصویر خافق
لرزنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صافی
تصویر صافی
پاکیزه، خالص، شراب بی غش، پارچه یا ظرف مشبک مخصوصی که مایعات را از آن عبور داده صاف می کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صادق
تصویر صادق
((دِ))
راستگو، راست و درست، پیدا و آشکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خافق
تصویر خافق
مضطرب، غایب، پنهان، خالی
فرهنگ فارسی معین
((ص))
پرده ای است دوجداره و دارای ترشح مخصوص در بین دو جدار که منضم به اعضای داخل بطن و لگن می باشد، صفاق اصل مزودرمی دارد و لایه مجاور به احشاء آن را صفاق احشایی و لایه مجاور به عضلات شکم را صفاق جداری گویند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دافق
تصویر دافق
((فِ))
آب که به شدت از محل ریزد، ریزان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صافی
تصویر صافی
پالایه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از صادق
تصویر صادق
راستگو، رو راست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از صادق
تصویر صادق
Ingenuous, Candid, Honest, Sincere
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از صادق
تصویر صادق
откровенный , честный , наивный , искренний
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از صادق
تصویر صادق
aufrichtig, ehrlich, naiv
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از صادق
تصویر صادق
відвертий , чесний , наївний , щирий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از صادق
تصویر صادق
szczery, uczciwy, naiwny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از صادق
تصویر صادق
sincero, honesto, ingênuo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از صادق
تصویر صادق
candido, onesto, ingenuo, sincero
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از صادق
تصویر صادق
sincero, honesto, ingenuo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی