یکی از سنجاقهای پنجگانه ای است که تشکیل ولایت آیدین دهد و قسمت شمال شرقی آن ولایت است و از شمال و مشرق به ولایت خداوندگار و از جنوب به سنجاق دنیزلی، آیدین وازمیر و از سمت مغرب به سنجاق ازمیر محاط است و ساحل ندارد، بین 38 درجه و 2 دقیقه و 39 درجه و 2 دقیقۀ عرض شمالی و 24 درجه و 48 دقیقه و 26 درجه و 55 دقیقۀ طول شرقی امتداد یافته و مساحت سطح آن به 11815هزار گز مربّع بالغ است، و از این مقدار 6011 گز کوهستان غیرمزروع، و 3815 هزار گز مزروع و 1284 هزار گز چمنزار و 703 هزار گز جنگل است، اراضی آن مسطح نیست و کوه موسوم به ’بوزطاغ’ در حدود جنوبی دو کوه ’اوزون یابله’ و ’دمیرچی طاغی’ در حدود شمالی آن دیده میشود، دامنه های جبال شمالی آن بسمت جنوب امتداد دارد، نهر کدیز از خارج مرز سنجاق یعنی از سنجاق کوتاهیه از ولایت خداوندگار وارد این سنجاق میشود و آن را ازطرف مشرق بسوی مغرب میشکافد و همه آبها که از آن کوهها جاری است بدان متصل میشود، بدین طریق که از سمت راست نهرهای کونان و از سمت چپ رود آلاشهر بدان متصل میشود، وادیهای این انهار جلگه و ماهورهای پرطراوت و سبز و خرم دارد و شمارۀ نفوس آن به 345749 تن بالغ است، که 29146 تن آن مسلمان و ترک و 47533 تن رومی و 3882 تن ارمنی و 1839 نفر کلیمی و 935 اجنبی است، خاک این سرزمین حاصل خیز و محصولات آن گندم، جو، ذرت، ارزن، پنبه، کتان، تنباکو، افیون، انگور، خربزه است و میوه های گوناگون در آنجا فراوان به عمل می آید، خربزه های آن درخور توصیف است و دیر ماند، کوههای آن مخصوصاً جبال قسمت جنوبی از جنگل پوشیده است، حمام های طبی معدنی فراوان دارد که بیماران برای معالجه بدانجا روند، از بعض آثار و ویرانه های باستانی این ناحیه چنان معلوم میشود که این آبها از ازمنۀ بسیار قدیم مورد استفاده بوده، در این قطعه حیوانات اهلی فراوان است، مردم این سنجاق با زن و بچه به کارهای کشت و زرع مشغولند و استعداد صنعتی آنان هم نیک است، بهترین قالیچه های آناطولی در کوروز، قوله و دمیرچی بافته میشود و هرساله از آن بسیار عائد کشور میگردد، علاوه بر این منسوجات نخی یعنی الجه، کرباس، میشن و تیماج از محصولات این سنجاق است و چند دستگاه کارخانه مخصوص جدا کردن پنبه دانه، تهیۀ روغن زیتون نیز در آن موجود است، تنها راه تجارتی این منطقه اسکلۀ ازمیر میباشد، این سنجاق 11 قضا و 12 ناحیه و 966 قریه دارد، سنجاق صاروخان عبارت است از قسم اعظم شمالی خطۀ قدیم لیدیه و شهر قدیمی سارد که اکنون خرابه های آن در بین این قصبه و صالحلی هست، ساکنین آن سرزمین در قدیم الایام قومی از اقوام پلاسج بوده اند که از خطۀ قدیمۀ تراکیه یعنی از جهات ادرنه بدینجا مهاجرت کرده و رئیسی مئون نام داشته اند و لذا ایشان را مئونیان نامند و بنابر اساطیر یونان پس از انقضای فرمانروائی چند پادشاه از نسل مئون سلطنت و فرمانفرمائی به نسل قهرمان معروف یونان هرکول منتقل گردید، و چون نوبت سلطنت در سارد به قره سوس منسوب به همین نژاد رسید کوروش پادشاه ایران وی را مغلوب ولیدیه را به ممالک ایران ضمیمه کرد، سپس اسکندر بزرگ همین سرزمین را با دیگر ممالک ایران به تسخیر خود درآورد و پس از وی به دست سلوکیها افتاد و وقتی که آنطی خوس سوم از این طایفه در محاربۀ رومیان در مغنیسا مغلوب شد و صاروخان از چنگ سلوکیها بدر رفت آن را به دولت کوچک برغمه که متفق دولت روم بود دادند، طولی نکشید که تمامی دولت برغمه جزء دولت روم شد و این قطعه در موقع انقسام دولت روم بالطبع بایستی داخل قسمت امپراطوری شرق باشد، بسال 700 هجری قمری علاءالدین ثالث از سلاطین سلجوقی این منطقه را فتح کرد و ادارۀ آن را به صاروخان که یکی از امرای بزرگ سلجوقی بود واگذاشت و سپس این منطقه بنام وی مشهور شد، صاروخان در زمان سلطان اورخان و خداوندگار غازی به دولت عثمانی ملحق گشت و نام آن را تغییر ندادند، امیر تیمور پس از وقایع آنقره آن را ویران کرد، مدتی هم جنید ازمیری در صاروخان و جهات آیدین حکمرانی داشت، سپس صاروخان به ممالک عثمانی ملحق گشت و گاهی مانند ایالت و زمانی مانند سنجاق اداره میشد، (قاموس الاعلام ترکی)
یکی از سنجاقهای پنجگانه ای است که تشکیل ولایت آیدین دهد و قسمت شمال شرقی آن ولایت است و از شمال و مشرق به ولایت خداوندگار و از جنوب به سنجاق دنیزلی، آیدین وازمیر و از سمت مغرب به سنجاق ازمیر محاط است و ساحل ندارد، بین 38 درجه و 2 دقیقه و 39 درجه و 2 دقیقۀ عرض شمالی و 24 درجه و 48 دقیقه و 26 درجه و 55 دقیقۀ طول شرقی امتداد یافته و مساحت سطح آن به 11815هزار گز مربّع بالغ است، و از این مقدار 6011 گز کوهستان غیرمزروع، و 3815 هزار گز مزروع و 1284 هزار گز چمنزار و 703 هزار گز جنگل است، اراضی آن مسطح نیست و کوه موسوم به ’بوزطاغ’ در حدود جنوبی دو کوه ’اوزون یابله’ و ’دمیرچی طاغی’ در حدود شمالی آن دیده میشود، دامنه های جبال شمالی آن بسمت جنوب امتداد دارد، نهر کدیز از خارج مرز سنجاق یعنی از سنجاق کوتاهیه از ولایت خداوندگار وارد این سنجاق میشود و آن را ازطرف مشرق بسوی مغرب میشکافد و همه آبها که از آن کوهها جاری است بدان متصل میشود، بدین طریق که از سمت راست نهرهای کونان و از سمت چپ رود آلاشهر بدان متصل میشود، وادیهای این انهار جلگه و ماهورهای پرطراوت و سبز و خرم دارد و شمارۀ نفوس آن به 345749 تن بالغ است، که 29146 تن آن مسلمان و ترک و 47533 تن رومی و 3882 تن ارمنی و 1839 نفر کلیمی و 935 اجنبی است، خاک این سرزمین حاصل خیز و محصولات آن گندم، جو، ذرت، ارزن، پنبه، کتان، تنباکو، افیون، انگور، خربزه است و میوه های گوناگون در آنجا فراوان به عمل می آید، خربزه های آن درخور توصیف است و دیر ماند، کوههای آن مخصوصاً جبال قسمت جنوبی از جنگل پوشیده است، حمام های طبی معدنی فراوان دارد که بیماران برای معالجه بدانجا روند، از بعض آثار و ویرانه های باستانی این ناحیه چنان معلوم میشود که این آبها از ازمنۀ بسیار قدیم مورد استفاده بوده، در این قطعه حیوانات اهلی فراوان است، مردم این سنجاق با زن و بچه به کارهای کشت و زرع مشغولند و استعداد صنعتی آنان هم نیک است، بهترین قالیچه های آناطولی در کوروز، قوله و دمیرچی بافته میشود و هرساله از آن بسیار عائد کشور میگردد، علاوه بر این منسوجات نخی یعنی الجه، کرباس، میشن و تیماج از محصولات این سنجاق است و چند دستگاه کارخانه مخصوص جدا کردن پنبه دانه، تهیۀ روغن زیتون نیز در آن موجود است، تنها راه تجارتی این منطقه اسکلۀ ازمیر میباشد، این سنجاق 11 قضا و 12 ناحیه و 966 قریه دارد، سنجاق صاروخان عبارت است از قسم اعظم شمالی خطۀ قدیم لیدیه و شهر قدیمی سارد که اکنون خرابه های آن در بین این قصبه و صالحلی هست، ساکنین آن سرزمین در قدیم الایام قومی از اقوام پلاسج بوده اند که از خطۀ قدیمۀ تراکیه یعنی از جهات ادرنه بدینجا مهاجرت کرده و رئیسی مئون نام داشته اند و لذا ایشان را مئونیان نامند و بنابر اساطیر یونان پس از انقضای فرمانروائی چند پادشاه از نسل مئون سلطنت و فرمانفرمائی به نسل قهرمان معروف یونان هرکول منتقل گردید، و چون نوبت سلطنت در سارد به قره سوس منسوب به همین نژاد رسید کوروش پادشاه ایران وی را مغلوب ولیدیه را به ممالک ایران ضمیمه کرد، سپس اسکندر بزرگ همین سرزمین را با دیگر ممالک ایران به تسخیر خود درآورد و پس از وی به دست سلوکیها افتاد و وقتی که آنطی خوس سوم از این طایفه در محاربۀ رومیان در مغنیسا مغلوب شد و صاروخان از چنگ سلوکیها بدر رفت آن را به دولت کوچک برغمه که متفق دولت روم بود دادند، طولی نکشید که تمامی دولت برغمه جزء دولت روم شد و این قطعه در موقع انقسام دولت روم بالطبع بایستی داخل قسمت امپراطوری شرق باشد، بسال 700 هجری قمری علاءالدین ثالث از سلاطین سلجوقی این منطقه را فتح کرد و ادارۀ آن را به صاروخان که یکی از امرای بزرگ سلجوقی بود واگذاشت و سپس این منطقه بنام وی مشهور شد، صاروخان در زمان سلطان اورخان و خداوندگار غازی به دولت عثمانی ملحق گشت و نام آن را تغییر ندادند، امیر تیمور پس از وقایع آنقره آن را ویران کرد، مدتی هم جنید ازمیری در صاروخان و جهات آیدین حکمرانی داشت، سپس صاروخان به ممالک عثمانی ملحق گشت و گاهی مانند ایالت و زمانی مانند سنجاق اداره میشد، (قاموس الاعلام ترکی)
مظفری، وی امیری است ازممالیک، در مصر نشأت و هم بدانجا امارت یافت، سلطان الملک النصار ده سال وی را بازداشت و سپس آزاد فرمود و امارت صفد داد، وی حدود دو سال در آنجا بماند، سپس او را در جمله ای از امرا به دمشق فرستادند و مدتی بدانجا ببود و مجدداً او را بازداشتند، و از مصر فرمان رسید که چشمان وی را میل کشند و بدین کیفر کور شد، پس به قدس (بیت المقدس) رفت و به دمشق بازگشت و بسال 743 هجری قمری / 1343 میلادی بدانجا درگذشت، زرکلی گوید: گمان دارم سوق صاروجا در دمشق که عامه آن را سوق ساروجا خوانند بدو منسوب است، (اعلام زرکلی ص 422)
مظفری، وی امیری است ازممالیک، در مصر نشأت و هم بدانجا امارت یافت، سلطان الملک النصار ده سال وی را بازداشت و سپس آزاد فرمود و امارت صفد داد، وی حدود دو سال در آنجا بماند، سپس او را در جمله ای از امرا به دمشق فرستادند و مدتی بدانجا ببود و مجدداً او را بازداشتند، و از مصر فرمان رسید که چشمان وی را میل کشند و بدین کیفر کور شد، پس به قدس (بیت المقدس) رفت و به دمشق بازگشت و بسال 743 هجری قمری / 1343 میلادی بدانجا درگذشت، زرکلی گوید: گمان دارم سوق صاروجا در دمشق که عامه آن را سوق ساروجا خوانند بدو منسوب است، (اعلام زرکلی ص 422)
یاقوت آرد: دیهی به ظاهر کوفه یا در دومیلی آن. ابن انباری گوید: کوره ای است. (معجم البلدان). دهی است به کوفه و خوارج حروریه بدین ده منسوب باشند وآن در ظاهر سنگستان کوفه واقع است و خوارج که در امر حکمین علی و معاویه را هر دو بر باطل شمردند، بدین قریه گرد آمدند. و بعضی گفته اند حروراء کوهی است یاقوت از ابومنصور نقل کند که رمله ای وعثه در دهناء دیدم که آنرا رملۀ حروراء میخواندند. (معجم البلدان)
یاقوت آرد: دیهی به ظاهر کوفه یا در دومیلی آن. ابن انباری گوید: کوره ای است. (معجم البلدان). دهی است به کوفه و خوارج حروریه بدین ده منسوب باشند وآن در ظاهر سنگستان کوفه واقع است و خوارج که در امر حکمین علی و معاویه را هر دو بر باطل شمردند، بدین قریه گرد آمدند. و بعضی گفته اند حروراء کوهی است یاقوت از ابومنصور نقل کند که رمله ای وعثه در دهناء دیدم که آنرا رملۀ حروراء میخواندند. (معجم البلدان)
ابن اعرابی گوید موضعی است، و شاید لغتی است در خابور، (معجم البلدان)، یوم الخابور نام جنگی است که در خابور روی داده، صاحب مجمع الامثال چنین نویسد: الخابور موضع بالشام و هویوم قتل فیه عمیران الحباب و فی ذلک یقول: نقیعبن سالم: و لوقعه الخابور ان تک خلتها خلقت فان ّ سماعها لم یخلق، (مجمع الأمثال میدانی ص 762)
ابن اعرابی گوید موضعی است، و شاید لغتی است در خابور، (معجم البلدان)، یوم الخابور نام جنگی است که در خابور روی داده، صاحب مجمع الامثال چنین نویسد: الخابور موضع بالشام و هویوم قتل فیه عمیران الحباب و فی ذلک یقول: نقیعبن سالم: و لِوَقَعَه اِلخابورِ اَن تک خلتها خلَقَت ْ فان ّ سماعها لَم یَخْلُق، (مجمع الأمثال میدانی ص 762)