جدول جو
جدول جو

معنی صاب - جستجوی لغت در جدول جو

صاب
درخت سیماهنگ، کبست (حنظل)، سیر آشامیدن، بارانریزان
تصویری از صاب
تصویر صاب
فرهنگ لغت هوشیار
صاب
صبر زرد (گیاه)
تصویری از صاب
تصویر صاب
فرهنگ فارسی معین
صاب
گیاهی شیردار و تلخ، هر درخت یا گیاهی که وقتی شاخه یا برگ آن را بشکنند، ماده ای شیر مانند از آن خارج شود
تصویری از صاب
تصویر صاب
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صابر
تصویر صابر
(پسرانه)
صبور، شکیبا، از نامهای خداوند، نام شاعر نامدار قرن ششم، ادیب صابر
فرهنگ نامهای ایرانی
جوان کم خرد کسی که پیرو صابئه باشد، جمع صابئین صابئه، آن که از دین خود بدین دیگری در آید
فرهنگ لغت هوشیار
جمع صائب، تیر های بی لغز، رساها رسایان یک درخت سیماهنگ، بد بختی شور بختی، سست خردی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صابر
تصویر صابر
شکیبا، آرام، بردبار، حلیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صابح
تصویر صابح
هد ه آشکار هده (حق)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صابی
تصویر صابی
پیرو فرقۀ صابئین، صابئی، فرقه ای مذهبی که آداب و رسوم آن ها مخلوطی از یهودی گری و مسیحیت است و اکثر اوقات آداب و رسوم مذهبی خود را نزدیک آب روان و با شستشو در آب انجام می دهند. برخی از صابئین ستاره پرست و برخی بت پرست بوده اند، مرکز اصلی آن ها کلدۀ قدیم بوده و از اهل کتاب به شمار رفته اند و در قرآن ذکری از آن ها شده است، مغتسله، ماندایی، ماندائیان، برای مثال وز فلسفی و مانوی و صابی و دهری / درخواستم این حاجت و پرسیدم بی مر (ناصر خسرو - ۵۱۰) ویژگی کسی که از دین خود دست بردارد و به دین دیگر بگرود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صابی
تصویر صابی
((بِ))
کسی که از دین خود برگشته و به دین دیگری گرویده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صابر
تصویر صابر
((بِ))
صبر کننده و بردبار، یکی از نام های خداوند متعال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صابر
تصویر صابر
شکیبا، بردبار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اصاب
تصویر اصاب
سیراب کردن، رشکناکی درسر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصاب
تصویر خصاب
شکوفه، خرما بن پر بار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صابره
تصویر صابره
(دخترانه)
مؤنث صابر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از صاباح گل
تصویر صاباح گل
(دخترانه)
صاباح (ترکی) + گل (فارسی) مرکب از صاباح (صبح) + گل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از صاباح
تصویر صاباح
(دخترانه)
ترکی از عربی صبح
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از صابون
تصویر صابون
کفزا
فرهنگ واژه فارسی سره
منسوبه به صابی پیرو صابئه: هر چه در جمله آفاق در آنجا حاضر مومن و صابئی و گبر و نصارا و یهود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صابئه
تصویر صابئه
ستاره پرستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صابئون
تصویر صابئون
ستاره پرستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صابیه
تصویر صابیه
باد میانین
فرهنگ لغت هوشیار
صابونیه درفارسی: گیاه اشنان منسوبه به صابون، صابون فروش، سازنده صابون، پاکیزه شسته صابون زده، شیرینیی است که از شکر سفید سازند، نوعی زمرد تیره به رنگ صابون، گیاهی است پایا از تیره میخکها که ارتفاعش بین 40 تا 80 سانتیمتر است. ساقه اش راست و برگهایش بزرگ و متقابل و دارای رنگ سبز زیبا است. گلهایش برگ و معطر و معمولا گلی رنگ (گاهی سفید) و شامل 5 کاسبرگ به هم پیوسته و 5 گلبرگ جدا و 10 پرچم است. میوه اش کپسولی است و دانه هایش قرمز رنگند. این گیاه در اماکن مرطوب و گودالها و اراضی نمناک می روید. قسمت مورد استفاده اش برگ و ریشه است. برگ و ساقه صابونی دارای لعاب مخصوصی است که در آب کف می کند (علت وجه تسمیه)، ریشه و ساقه زیرزمینی این گیاه در تداوی به عنوان معرق و مدر و تصفیه کننده خون استعمال می شود. و در روماتیسم مزمن نیز سابقا آن را به کار می بردند. ریشه آن دارای یک ساپونین و صمغ و مقداری رزین است غاسول صابونیه عرق الحلاوه
فرهنگ لغت هوشیار
برهو ساز، پانیذه گونه ای شیرینی منسوبه به صابون، صابون فروش، سازنده صابون، پاکیزه شسته صابون زده، شیرینیی است که از شکر سفید سازند، نوعی زمرد تیره به رنگ صابون، گیاهی است پایا از تیره میخکها که ارتفاعش بین 40 تا 80 سانتیمتر است. ساقه اش راست و برگهایش بزرگ و متقابل و دارای رنگ سبز زیبا است. گلهایش برگ و معطر و معمولا گلی رنگ (گاهی سفید) و شامل 5 کاسبرگ به هم پیوسته و 5 گلبرگ جدا و 10 پرچم است. میوه اش کپسولی است و دانه هایش قرمز رنگند. این گیاه در اماکن مرطوب و گودالها و اراضی نمناک می روید. قسمت مورد استفاده اش برگ و ریشه است. برگ و ساقه صابونی دارای لعاب مخصوصی است که در آب کف می کند (علت وجه تسمیه)، ریشه و ساقه زیرزمینی این گیاه در تداوی به عنوان معرق و مدر و تصفیه کننده خون استعمال می شود. و در روماتیسم مزمن نیز سابقا آن را به کار می بردند. ریشه آن دارای یک ساپونین و صمغ و مقداری رزین است غاسول صابونیه عرق الحلاوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صابون کیسه
تصویر صابون کیسه
برهو کیسه از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صابون فروشی
تصویر صابون فروشی
عمل و شغل صابون فروش، دکانی که در آن صابون فروشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صابون فروش
تصویر صابون فروش
آن که صابون فروشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صابون سازی
تصویر صابون سازی
عمل و شغل صابون ساز، کارخانه یا دکان صابون ساز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صابون ساز
تصویر صابون ساز
آن که صابون سازد کسی که شغلش ساختن صابون است
فرهنگ لغت هوشیار
برهو زدن شستن چیزی با صابون. یا صابون زدن به دل. امید چیزی را در سر پروراندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صابون پزی
تصویر صابون پزی
برهو پزی عمل و شغل صابون پز، محل صابون پختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صابون پز خانه
تصویر صابون پز خانه
جایی که در آن صابون پزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صابون پز
تصویر صابون پز
برهو پز آن که صابون پزد کسی که صابون به عمل آرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صابون القاف
تصویر صابون القاف
چوبک اشنان
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی گشته برهو برهوه جسمی است که از ماده چربی ساخته می شود و آن را در شستشوی بدن و لباس به کار برند. توضیح صابونها مخلوطی از نمکهای سه اسید آلی یعنی اولئات پالمیتات و استارات سدیم هستند. برای تهیه صابون اسیدهای چربی دار را با سود سوز آور در دیگهای بزرگ - حرارت می دهند و پس از 24 ساعت در قالبهای چوبی بزرگ وارد می کنند و سپس به شمشهای کوچکتر می برند و عاقبت بر اثر جریان هوای گرم خشک می کنند و به صورت قالبهای کوچک که علامت کارخانه روی آن نقش شده قالب می کنند. یا صابون سلطانی. صابونی بود از جنس پست وردی که به طرح یکسان می داده اند و به مناسبت پستی جنس کسی آن را نمی خریده
فرهنگ لغت هوشیار