جدول جو
جدول جو

معنی صائمات - جستجوی لغت در جدول جو

صائمات(ءِ)
جمع واژۀ صائمه
لغت نامه دهخدا
صائمات
جمع صائمه، روزه داران مونث صایم، جمع صایمات (صائمات)
تصویری از صائمات
تصویر صائمات
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کائنات
تصویر کائنات
تمام موجودات جهان
کائنات جو: هر حادثه که در فضا رخ می دهد، از قبیل رعد و برق، صاعقه، برف و طوفان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صادرات
تصویر صادرات
مقابل واردات، در علم اقتصاد کالاهایی که از کشوری به کشور دیگر فرستاده می شود، جمع صادره، صادر
فرهنگ فارسی عمید
جمع صایم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) روزه داران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نایمات
تصویر نایمات
جمع نایمه (نائمه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نائبات
تصویر نائبات
جمع نایبه (نائبه) حوادث مصایب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصادمات
تصویر مصادمات
جمع مصادمه، به هم زدن ها، به هم خوردن ها،کوست ها، همکوبی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کائنات
تصویر کائنات
موجودات و مخلوقات، آفریدگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قائنات
تصویر قائنات
از ریشه پارسی شهرستان کاین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عائدات
تصویر عائدات
جمع عائده، درآمد ها جمع عایده در آمدها مداخل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضائعات
تصویر ضائعات
جمع ضائعه، تبست ها تباهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قائلات
تصویر قائلات
جمع قائله، سخنگویان نیمروزان خوابهای نیمروزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاحیات
تصویر صاحیات
شراب خالص و پاکیزه، سخن خالص و بی آمیغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صایمات
تصویر صایمات
مونث صایم، جمع صایمات (صائمات)
فرهنگ لغت هوشیار
زنان درست کار، اعمال شایسته و صالح، باقیات صالحات، آثار نیک که از شخص مانده باشد پس از مردن وی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صابرات
تصویر صابرات
جمع صابره، شکیبایان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شائعات
تصویر شائعات
جمع شائعه، سرت ها، اخبار راست و دروغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تالمات
تصویر تالمات
جمع تالم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصادمات
تصویر تصادمات
جمع تصادم
فرهنگ لغت هوشیار
جمع سائره، گردندگان ستارگان گردنده جمع سایره، سیارات ستارگان گردنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زائرات
تصویر زائرات
جمع زائره، دیدوران
فرهنگ لغت هوشیار
به گونه رمن کالاهای فرستاده فرستاده ها فرستگان جمع صادره آنچه از محلی خارج کنند و به جای دیگر فرستند، کالاهایی که از کشوری به کشوری دیگر ارسال شود مقابل واردات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صادرات
تصویر صادرات
جمع صادره، آن چه از محلی خارج کنند و به جایی دیگر فرستند، کالایی که از کشوری به کشور دیگر ارسال شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نائبات
تصویر نائبات
((ئِ))
جمع نائبه، پیش آمدها، بلایا، حادثه ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زائدات
تصویر زائدات
پسماندها، دورریزه ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از صادرات
تصویر صادرات
Exportation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از صادرات
تصویر صادرات
exportation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از صادرات
تصویر صادرات
экспорт
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از صادرات
تصویر صادرات
Ausfuhr
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از صادرات
تصویر صادرات
експорт
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از صادرات
تصویر صادرات
eksport
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از صادرات
تصویر صادرات
exportação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از صادرات
تصویر صادرات
esportazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از صادرات
تصویر صادرات
exportación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی