- شیوخ
- جمع شیخ، خواجگان سالاران بخردان مرد پیر، مرد بزرگ خواجه، مرد عالم دانشمند، مرشد، رهبر دسته ای از عشایر عرب، رهبر یکی از فرقه های مذهبی، جمع شیوخ، جمع الجمع مشایخ
معنی شیوخ - جستجوی لغت در جدول جو
- شیوخ ((شُ))
- جمع شیخ
- شیوخ
- شیخ ها، دانشمندان دینی، عالمان دین، در موسیقی مرشدها، پیرها، سالخورده ها، روسا طایفه، بزرگان، جمع واژۀ شیخ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گسترش
طریقه، نحوه، طرز، سبک
جمع ذیخ، نره کفتارها اسپان نژاده خوشه ها
گرازیدن (به تکبر راه رفتن و تکبر رورزیدن)، بلندی در کوه بیابان دور
طرز و عمل و روش و قاعده
ناله و زاری فغان
آشکار شدن خبر، مشهور و متداول شدن
فصیح، ظریف، بلیغ
لغزش، خطا، لیز خوردن، افتادن
فاش شدن، آشکار شدن، ظاهر و هویدا شدن
فصیح، بلیغ
در آیین هندوئیسم، خدای مخرب و مظهر انهدام که معمولاً او را به صورت مردی عبوس نمایش می دهند، آیین پرستش شیوا که یکی از سه صورت مهم آیین کنونی هندوئیسم را تشکیل می دهد
در آیین هندوئیسم، خدای مخرب و مظهر انهدام که معمولاً او را به صورت مردی عبوس نمایش می دهند، آیین پرستش شیوا که یکی از سه صورت مهم آیین کنونی هندوئیسم را تشکیل می دهد
گریه و ناله و زاری در هنگام مصیبت، نوحه، فغان و فریاد
طرز، راه و روش، خوی، عادی، ناز، کرشمه، مکر
فصیح، بلیغ
راه و روش، طریقه، سبک هنری
کنایه از حیله، نیرنگ
حالت، وضع
ناز و عشوه
کنایه از حیله، نیرنگ
حالت، وضع
ناز و عشوه
Prevalence
Eloquent, Rhetorical
распространенность
красноречивый , риторический
eloquent, rhetorisch
Wehklage
Prävalenz
поширеність
красномовний , риторичний
występowanie