تیهو، پرنده ای شبیه کبک اما کوچک تر از آن با گوشتی لذیذ و پرهای خاکستری مایل به زرد و خال های سیاه رنگ در زیر سینه شوشک، شارشک، شاشنگ، شیشو، شاشک، طیهوج، فرفور، نموسک، نموشک، سرخ بال
تیهو، پرنده ای شبیه کبک اما کوچک تر از آن با گوشتی لذیذ و پرهای خاکستری مایل به زرد و خال های سیاه رنگ در زیر سینه شوشَک، شارَشک، شاشَنگ، شیشو، شاشَک، طیهوج، فَرفور، نَموسَک، نَموشَک، سُرخ بال
شیشاک و گوسپند یکساله. (ناظم الاطباء) (از برهان). برۀ شش ماهه را گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). برۀ شش ماهه بزرگتر از برۀ پروار. برۀ چاق شش ماهه تا یک ساله. (یادداشت مؤلف). در تداول اهالی خراسان، گوسپند نر که بیش از یک سال عمر داشته باشد. (یادداشت محمد پروین گنابادی). به معنی شیشاک است. (فرهنگ جهانگیری) : گرگ اغلب آن زمان گیرا بود کز رمه شیشک بخود تنها رود. مولوی. چو کلکش از پی ضبط جهان میان دربست فکند مهر شبان گرگ بر سر شیشک. ابن یمین. ، رباب چهارتار. (ناظم الاطباء) (از برهان) (فرهنگ فارسی معین). رجوع به شیشاک شود، عکه. (ناظم الاطباء) (برهان) ، تیهو. شیشاک. شیشوگ، بیاح. (مهذب الاسماء). نوعی از ماهی. (یادداشت مؤلف) ، تیهو را گویند، و آن را شیشاک و شیشو نیز گویند. (از انجمن آرا) (از آنندراج)
شیشاک و گوسپند یکساله. (ناظم الاطباء) (از برهان). برۀ شش ماهه را گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). برۀ شش ماهه بزرگتر از برۀ پروار. برۀ چاق شش ماهه تا یک ساله. (یادداشت مؤلف). در تداول اهالی خراسان، گوسپند نر که بیش از یک سال عمر داشته باشد. (یادداشت محمدِ پروین گنابادی). به معنی شیشاک است. (فرهنگ جهانگیری) : گرگ اغلب آن زمان گیرا بود کز رمه شیشک بخود تنها رود. مولوی. چو کلکش از پی ضبط جهان میان دربست فکند مهر شبان گرگ بر سر شیشک. ابن یمین. ، رباب چهارتار. (ناظم الاطباء) (از برهان) (فرهنگ فارسی معین). رجوع به شیشاک شود، عکه. (ناظم الاطباء) (برهان) ، تیهو. شیشاک. شیشوگ، بیاح. (مهذب الاسماء). نوعی از ماهی. (یادداشت مؤلف) ، تیهو را گویند، و آن را شیشاک و شیشو نیز گویند. (از انجمن آرا) (از آنندراج)
دهی است از دهستان برادوست بخش صومای شهرستان ارومیه واقع در 20هزارگزی جنوب خاوری هشتیان با 111 تن سکنه، آب آن از چشمه و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان برادوست بخش صومای شهرستان ارومیه واقع در 20هزارگزی جنوب خاوری هشتیان با 111 تن سکنه، آب آن از چشمه و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
عفط. آوازی چون آواز تیز که از میان دو لب فراهم کرده برآورند، تخفیف گفتار یا کردار کسی را. به عنوان مسخره و تحقیر کسی صدای تیز از دهان برآوردن. (یادداشت مؤلف). رجوع به شیشکی بستن و شیشکی انداختن شود
عفط. آوازی چون آواز تیز که از میان دو لب فراهم کرده برآورند، تخفیف گفتار یا کردار کسی را. به عنوان مسخره و تحقیر کسی صدای تیز از دهان برآوردن. (یادداشت مؤلف). رجوع به شیشکی بستن و شیشکی انداختن شود
کباب سیخی، طرز تهیۀ آن چنین است: مقداری گوشت راستۀ قرمز و به اندازۀ یک چهارم آن دنبه را قطعه قطعه کرده با پیاز خردشده مخلوط نمایند و نصف روز در محل خنکی بگذارند و روی آنرا سرکه و نمک و فلفل ریزند تاسرد شود و سپس چهار قطعه گوشت و یک قطعه دنبه بترتیب به سیخ باریک و بلند کشیده مانند کبابهای معمولی روی آتش پزند و آبدار بردارند و در قاب گذاشته روی آن را کره و پیاز خردکرده نهند، (فرهنگ فارسی معین)
کباب سیخی، طرز تهیۀ آن چنین است: مقداری گوشت راستۀ قرمز و به اندازۀ یک چهارم آن دنبه را قطعه قطعه کرده با پیاز خردشده مخلوط نمایند و نصف روز در محل خنکی بگذارند و روی آنرا سرکه و نمک و فلفل ریزند تاسرد شود و سپس چهار قطعه گوشت و یک قطعه دنبه بترتیب به سیخ باریک و بلند کشیده مانند کبابهای معمولی روی آتش پزند و آبدار بردارند و در قاب گذاشته روی آن را کره و پیاز خردکرده نهند، (فرهنگ فارسی معین)
کباب سیخی ترکی سیخی کباب سیخی کباب سیخی طرز تهیه آن چنین است مقداری گوشت راسته قرمز و به اندازه یک چهارم آن دنبه را قطعه قطعه کرده با پیاز خرد شده مخلوط نمایند و نصف روز در محلی خنک گذارند و روی آن سرکه و نمک و فلفل ریزند تا سرد شود سپس چهار قطعه گوشت و یک قطعه دنبه بترتیب بسیخ باریک و بلند کشیده مانند کبابهای معمولی دروی آتش پزند و آبدار بردارند و در قاب گذاشته روی آن کره و پیاز خرد کرده نهند
کباب سیخی ترکی سیخی کباب سیخی کباب سیخی طرز تهیه آن چنین است مقداری گوشت راسته قرمز و به اندازه یک چهارم آن دنبه را قطعه قطعه کرده با پیاز خرد شده مخلوط نمایند و نصف روز در محلی خنک گذارند و روی آن سرکه و نمک و فلفل ریزند تا سرد شود سپس چهار قطعه گوشت و یک قطعه دنبه بترتیب بسیخ باریک و بلند کشیده مانند کبابهای معمولی دروی آتش پزند و آبدار بردارند و در قاب گذاشته روی آن کره و پیاز خرد کرده نهند