- شیشلیک
- کباب سیخی ترکی سیخی کباب سیخی کباب سیخی طرز تهیه آن چنین است مقداری گوشت راسته قرمز و به اندازه یک چهارم آن دنبه را قطعه قطعه کرده با پیاز خرد شده مخلوط نمایند و نصف روز در محلی خنک گذارند و روی آن سرکه و نمک و فلفل ریزند تا سرد شود سپس چهار قطعه گوشت و یک قطعه دنبه بترتیب بسیخ باریک و بلند کشیده مانند کبابهای معمولی دروی آتش پزند و آبدار بردارند و در قاب گذاشته روی آن کره و پیاز خرد کرده نهند
معنی شیشلیک - جستجوی لغت در جدول جو
- شیشلیک
- کباب معمولاً از گوشت گوسفند یا گاو به صورت قطعه های نازک ساطوری
- شیشلیک
- ششلیک، گوشت گاو یا گوسفند که به سیخ بزنند و روی آتش کباب کنند، کباب سیخی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کباب سیخی ترکی گابگهی (قفقازی) ششبندان نوعی خوراک. طرز تهیه آن چنین است که مقداری گوشت راسته قرمز و به قدر یک چهارم آن دنبه را قطعه قطعه کرده با پیاز خرد شده مخلوط نماید و نصف روز در محل خنکی بگذارند و روی آن را سرکه و نمک و فلفل ریزند تا ترد شود. سپس چهار قطعه گوشت و یک قطعه دنبه را به ترتیب به سیخ باریک و بلند کشیده ماند کباب معمولی روی آتش پزند و آبدار بردارند و در قاب گذاشته روی آن کره و پیاز خرد کرده ریزند
ترکی گابگهی (قفقازی) ششبندان
گوشت گاو یا گوسفند که به سیخ بزنند و روی آتش کباب کنند، کباب سیخی
تیهو، پرنده ای شبیه کبک اما کوچک تر از آن با گوشتی لذیذ و پرهای خاکستری مایل به زرد و خال های سیاه رنگ در زیر سینه
شوشک، شارشک، شاشنگ، شیشو، شاشک، طیهوج، فرفور، نموسک، نموشک، سرخ بال
شوشک، شارشک، شاشنگ، شیشو، شاشک، طیهوج، فرفور، نموسک، نموشک، سرخ بال
سست و بی قوت و ضعیف و ناتوان و درمانده
آوازی چون آواز تیز که از میان دو لب فراهم کرده بر آورند، بعنوان مسخره و تحقیر کسی صدای تیز از دهان بر آوردن
سست و ضعیف، کسی که دست و پایش سست و بی قوت باشد، شل
صدایی شبیه صدای باد شکم که برای مسخره کردن کسی از دهان ایجاد می کنند
شیشکی بستن: صدای مخصوص از دهن درآوردن و کسی را مسخره کردن
شیشکی بستن: صدای مخصوص از دهن درآوردن و کسی را مسخره کردن
رها کردن تیر، تخلیه اسلحه آتشی تخلیه اسلحه آتشی (توپ و تفنگ) رها کردن گلوله، آوای خروج گلوله از سلاح آتشین، آوای خنده شدید: شلیک خنده آن ها به گوش می رسید
توت فرنگی
شیشاک و گوسپند یکساله
خالی کردن توپ یا تفنگ، شلک
کنایه از صدای ناگهانی و بلند خنده
شلیک کردن: آتش کردن و رها کردن گلوله از توپ یا تفنگ، تیراندازی کردن با توپ یا تفنگ
کنایه از صدای ناگهانی و بلند خنده
شلیک کردن: آتش کردن و رها کردن گلوله از توپ یا تفنگ، تیراندازی کردن با توپ یا تفنگ
گوسفند نر شش ماهه یا یک ساله، برای مثال گرگ اغلب آن گهی گیرا بود / کز رمه شیشک به خود تنها رود (مولوی - ۸۶۷)
نوعی آلت موسیقی، رباب چهارتار
نوعی آلت موسیقی، رباب چهارتار
شیشاک، رباب چهار تار