جدول جو
جدول جو

معنی شیرکنگل - جستجوی لغت در جدول جو

شیرکنگل
از انواع کنگر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شیرگل
تصویر شیرگل
(دخترانه و پسرانه)
مرکب از شیر (شجاع) + گل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شیرین گل
تصویر شیرین گل
(دخترانه)
گل زیبا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شیرچنگ
تصویر شیرچنگ
شیرپنجه، قوی پنجه، زورمند
فرهنگ فارسی عمید
(چَ)
که چنگالی چون شیر دارد. (یادداشت مؤلف). شیرچنگ. رجوع به شیرچنگ شود
لغت نامه دهخدا
(چَ)
با چنگی همانند چنگ شیر. آنکه چنگال وی مثل شیر باشد. (ناظم الاطباء). صاحب چنگ مانند شیر. (فرهنگ لغات ولف) ، قوی چنگال. قوی دست. قوی پنجه:
فرنگیس گفت ای گو شیرچنگ
چه بودت که دیگر شدستی به رنگ.
فردوسی.
اگر پیل زوری و گر شیرچنگ
به نزدیک من صلح بهتر که جنگ.
(بوستان)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
دهی است از بخش کهنوج شهرستان جیرفت. سکنۀ آن 100 تن. آب آن از چشمه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
گوسفند یا بزی که در خردی اخته کنند فربهی را. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
نوعی کنگر، کنگر وحشی
فرهنگ گویش مازندرانی
طایفه ای از سادات که در قرن دهم هـق مأمور جمع آوری مالیات
فرهنگ گویش مازندرانی
از انواع کنف که به علت پوست سفیدش به این نام شهرت یافته است
فرهنگ گویش مازندرانی
روستای در شمال غربی شهرستان کتول
فرهنگ گویش مازندرانی