عنکبوت زیرا مگس را شکار می کند، جانوری بندپا با غده هایی در شکم که ماده ای از آن ترشح می شود که از آن تار می تند و در آن زندگی و به وسیلۀ آن شکار می کند تارتن، تارتنک، کاربافک، کارتن، کارتنک، مگس گیر، تننده، تنندو، کراتن
عنکبوت زیرا مگس را شکار می کند، جانوری بندپا با غده هایی در شکم که ماده ای از آن ترشح می شود که از آن تار می تند و در آن زندگی و به وسیلۀ آن شکار می کند تارتَن، تارتَنَک، کاربافَک، کارتَن، کارتَنَک، مَگَس گیر، تَنَنده، تَنَندو، کَراتَن
برۀ شش ماهۀ فربه. (ناظم الاطباء). بچۀ بز و آهو و غیره که از بسیار خوردن شیر مادر خود مست گردد. (غیاث). سخت فربه از بسیار خوردن شیر مادر (گوسفندو غیره). سیر شیر. بره یا گوساله که مادر وی شیر بسیار داشته و بره یا گوسالۀ او نیک فربه شده باشد. (یادداشت مؤلف). بچۀ بز و آهو و غیره که از بسیار خوردن شیر مادر خود مست گردد، و اطلاق آن بر غیر بره من حیث الاشتباه است نه حیث الاستعمال. (آنندراج) : و همه سال برۀ شیرمست یافته شود و ماهی تازه به همه اوقات (در سیستان) . (تاریخ سیستان ص 12). برۀ شیرمست و مرغ سمین چشم داری ز وی به یوم الدین. سنایی. غزال شیرمست از دلنوازی به گرد سبزه ها مادر به بازی. نظامی. چو صیاد را آهو آمد بدست نشد سیر از آن آهوی شیرمست. نظامی. من از دولت شه کمندی بدست گرفته بسی آهوی شیرمست. نظامی. برۀ شیرمست بلغاری ماهی تازه مرغ پرواری. نظامی. ربط ما با داغ عالمسوز عشق امروز نیست سالها شد این سمندر شیرمست آتش است. صائب. ز طفلی از لب آن شوخ بوی شیر می آید نخوردم باده اما شیرمست از بوی می گردم. طاهر وحید (از آنندراج). رجوع به شیرمستی شود
برۀ شش ماهۀ فربه. (ناظم الاطباء). بچۀ بز و آهو و غیره که از بسیار خوردن شیر مادر خود مست گردد. (غیاث). سخت فربه از بسیار خوردن شیر مادر (گوسفندو غیره). سیر شیر. بره یا گوساله که مادر وی شیر بسیار داشته و بره یا گوسالۀ او نیک فربه شده باشد. (یادداشت مؤلف). بچۀ بز و آهو و غیره که از بسیار خوردن شیر مادر خود مست گردد، و اطلاق آن بر غیر بره من حیث الاشتباه است نه حیث الاستعمال. (آنندراج) : و همه سال برۀ شیرمست یافته شود و ماهی تازه به همه اوقات (در سیستان) . (تاریخ سیستان ص 12). برۀ شیرمست و مرغ سمین چشم داری ز وی به یوم الدین. سنایی. غزال شیرمست از دلنوازی به گرد سبزه ها مادر به بازی. نظامی. چو صیاد را آهو آمد بدست نشد سیر از آن آهوی شیرمست. نظامی. من از دولت شه کمندی بدست گرفته بسی آهوی شیرمست. نظامی. برۀ شیرمست بلغاری ماهی تازه مرغ پرواری. نظامی. ربط ما با داغ عالمسوز عشق امروز نیست سالها شد این سمندر شیرمست آتش است. صائب. ز طفلی از لب آن شوخ بوی شیر می آید نخوردم باده اما شیرمست از بوی می گردم. طاهر وحید (از آنندراج). رجوع به شیرمستی شود
حالت و صفت شیرمست. دوران تا شش ماهگی بره که از سیر خوردن شیر مادر فربه شده است. (از یادداشت مؤلف) : بره در شیرمستی خورد باید که چون بخته شود گرگش رباید. نظامی. نشاط هر دو در شهوت پرستی به شیر مست ماند از شیرمستی. نظامی. رجوع به شیرمست شود
حالت و صفت شیرمست. دوران تا شش ماهگی بره که از سیر خوردن شیر مادر فربه شده است. (از یادداشت مؤلف) : بره در شیرمستی خورد باید که چون بخته شود گرگش رباید. نظامی. نشاط هر دو در شهوت پرستی به شیر مست ماند از شیرمستی. نظامی. رجوع به شیرمست شود