مسعود. جوانبخت. آنکه طالعش در برج اسد است. (یادداشت مؤلف) : منم گاودل تا شدم شیرطالع که طالع کند با دل من نزاعی ازین شیرطالع بلرزم چو خوشه که از شیر ترسد دل هر شجاعی. خاقانی
مسعود. جوانبخت. آنکه طالعش در برج اسد است. (یادداشت مؤلف) : منم گاودل تا شدم شیرطالع که طالع کند با دل من نزاعی ازین شیرطالع بلرزم چو خوشه که از شیر ترسد دل هر شجاعی. خاقانی
شوراختر. (ناظم الاطباء). کنایه از مدبر و بدبخت. (آنندراج) : هرکه شیرین تر فراق جانگزایش تلخ تر شورطالعتر ز فرهادم ببین احوال چیست. ظهوری. رجوع به شوربخت شود
شوراختر. (ناظم الاطباء). کنایه از مدبر و بدبخت. (آنندراج) : هرکه شیرین تر فراق جانگزایش تلخ تر شورطالعتر ز فرهادم ببین احوال چیست. ظهوری. رجوع به شوربخت شود
مرکّب از: بی + طالع، بی نصیب و بی بهره. بدبخت. محروم. (ناظم الاطباء) : ندید دشمن بی طالعم هر آنچه بخواست که دوست بر سر لطف آمده ست و دلداری. سعدی (دیوان چ فروغی ص 752)، رجوع به طالع شود
مُرَکَّب اَز: بی + طالع، بی نصیب و بی بهره. بدبخت. محروم. (ناظم الاطباء) : ندید دشمن بی طالعم هر آنچه بخواست که دوست بر سر لطف آمده ست و دلداری. سعدی (دیوان چ فروغی ص 752)، رجوع به طالع شود
طاق بودن چون شیر در شجاعت، (یادداشت مؤلف)، غرور و تکبر و عجب، (ناظم الاطباء) : به شیرطاقی خود غره ای نمی ترسی ز روزگار که دارد نهاد و طبع پلنگ، نجیب الدین جرفادقانی (از آنندراج)، ، ترسویی و بیدلی، (ناظم الاطباء)، کنایه از مردم صاحب غرور و بیدل باشد، (آنندراج)، لفظ شیرطاقی در فرهنگ شعوری به معنی بی دل و متفرد بودن آمده و به بیت بالا از نجیب جرفادقانی تمسک نموده و مطابق آن است قول صاحب بهار عجم و خان آرزو، و نیز در سراج اللغه بمعنی منفردو بی بدل گفته و اینکه در برهان به معنی صاحب غرور و بیدل واقع شده در هیچ یکی از کتب لغت نیست و با کتب مذکوره منافاتی دارد چنانکه از ماسبق ظاهر است، (از حاشیۀ برهان چ معین)
طاق بودن چون شیر در شجاعت، (یادداشت مؤلف)، غرور و تکبر و عجب، (ناظم الاطباء) : به شیرطاقی خود غره ای نمی ترسی ز روزگار که دارد نهاد و طبع پلنگ، نجیب الدین جرفادقانی (از آنندراج)، ، ترسویی و بیدلی، (ناظم الاطباء)، کنایه از مردم صاحب غرور و بیدل باشد، (آنندراج)، لفظ شیرطاقی در فرهنگ شعوری به معنی بی دل و متفرد بودن آمده و به بیت بالا از نجیب جرفادقانی تمسک نموده و مطابق آن است قول صاحب بهار عجم و خان آرزو، و نیز در سراج اللغه بمعنی منفردو بی بدل گفته و اینکه در برهان به معنی صاحب غرور و بیدل واقع شده در هیچ یکی از کتب لغت نیست و با کتب مذکوره منافاتی دارد چنانکه از ماسبق ظاهر است، (از حاشیۀ برهان چ معین)
دهی است از بخش سلماس شهرستان خوی. جمعیت آن 188 تن. آب از رود خانه دره عاشق. صنایع دستی آن جاجیم بافی است. آبادی در دو محل به فاصله یکهزار گز بنام شینطال بالا و پایین مشهور است و سکنۀ شینطال پایین 660 تن است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4) یکی از دهستانهای هفتگانه بخش سلماس شهرستان خوی. کوهستانی و سردسیر و ییلاقی. آب مزروعی از باران و رودخانه. تعداد آبادی 14. جمعیت آن در حدود 1380 تن. دیه های مهم آن شینطال بالا، حاجی جفان، کوزه رش. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از بخش سلماس شهرستان خوی. جمعیت آن 188 تن. آب از رود خانه دره عاشق. صنایع دستی آن جاجیم بافی است. آبادی در دو محل به فاصله یکهزار گز بنام شینطال بالا و پایین مشهور است و سکنۀ شینطال پایین 660 تن است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4) یکی از دهستانهای هفتگانه بخش سلماس شهرستان خوی. کوهستانی و سردسیر و ییلاقی. آب مزروعی از باران و رودخانه. تعداد آبادی 14. جمعیت آن در حدود 1380 تن. دیه های مهم آن شینطال بالا، حاجی جفان، کوزه رش. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
شیرمالیده، مالیده با شیر، مخمر با شیر، با شیر سرشته، یک قسم نانی که با شیر پزند، (ناظم الاطباء)، قسمی نان که با شیر خمیر کنند، نان ستبر و کوچک که بجای آب خمیر آنرا با شیر بسرشند، (یادداشت مؤلف)
شیرمالیده، مالیده با شیر، مخمر با شیر، با شیر سرشته، یک قسم نانی که با شیر پزند، (ناظم الاطباء)، قسمی نان که با شیر خمیر کنند، نان ستبر و کوچک که بجای آب خمیر آنرا با شیر بسرشند، (یادداشت مؤلف)