جدول جو
جدول جو

معنی شیرحاجی - جستجوی لغت در جدول جو

شیرحاجی
حصاری که بر دور حصار درون باشد، دیوار مستحکم که گرد قلعه های جنگی کشند، (آنندراج)، دیوار مستحکمی که گرد قلعه های جنگی کشند (در عهد صفویان و نادریان)، (از فرهنگ فارسی معین) : از دروازه بیرون آمده در پشت شیرحاجی خندق قرار گرفته، (تاریخ زند گلستانه)، سه ضرب توپ که شش من و چهار من و سه من وزن گلولۀ آنها بود در سر خندق متصل شیرحاجی برقرار، (تاریخ زند گلستانه)،
حامی دین محمد حیدر خیبرگشاست
قلعۀ شرع متین را شیرحاجی مرتضاست،
عبدالغنی قبول (از آنندراج)،
ز حسن حسن موله به نارپستان باش
بگیر اول از این قلعه شیرحاجی را،
محسن تأثیر (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شیروانی
تصویر شیروانی
پوششی که با چوب و حلبی بر روی سقف بعضی از خانه ها درست می کنند
از مردم شیروان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیرماهی
تصویر شیرماهی
ماهی بزرگ، نوعی ماهی بزرگ، ماهی عنبر، کاشالوت، نوعی صدف که از آن تکمه درست می کنند
فرهنگ فارسی عمید
قسمی از ماهی که از دندان آن دستۀ کارد و چاقو می سازند. (ناظم الاطباء) (از غیاث) (از آنندراج). سنگ صدفی نفیس و آن دندان شیرماهی است که در سابق از آن دستۀ خنجر و امثال آن می کردند و گاهی مرصع به جواهر بود به قطر ساعد کودکی پنج شش ساله. رنگ آن به رنگ ابری میان تیره و روشن و شفاف گونه بود یعنی اگر به تنکی کاغذ می بریدند حاجب ماوراء نبود و مانند شیشه که کمی دودزده باشد چیزها از پشت آن دیده می شد. (یادداشت مؤلف) : و کانوا [اهل ظفار یصطادون سمکاً یسمی بالفارسیه شیرماهی و معناه اسدالسمک وهو یشبه الحوت المسمی عندنا بتازرت. (ابن بطوطه).
- دستۀ شیرماهی (در خنجر و جز آن) ، دستۀ کارد و یا شمشیری که از دندان شیرماهی ساخته شده باشد. (یادداشت مؤلف).
، نوعی از ماهی فلس دار که گوشت بسیار لذیذی دارد. (از برهان) (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
(رَ جی ی)
منسوب است به فروش شیرج که روغن سمسم است و در بغداد هر کس به فروش آن اشتغال داشت او را شیرجی و شرجانی نامند. (از لباب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(حاج / حاج ج)
ملک الحاج. امیرحاج. امیر حج. (از یادداشت مؤلف) و رجوع به امیر حاج شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان، سکنۀ آن 180 تن، آب آن از چشمه، صنایع دستی آنجا قالیچه و گلیم و جاجیم بافی، ساکنان از طایفۀ چرام، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه، سکنۀ آن 270 تن، آب آن ازرود خانه قره سو، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
منسوب به شهر شیراز، (ناظم الاطباء)، از مردم شیراز، لهجۀ مردم شیراز، (فرهنگ فارسی معین)،
- مثل شیرازیها، با گفتاری تهی بالان و نازان، (یادداشت مؤلف)،
، قسمی انگور، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
نورالدین محمد عبداﷲ. پزشک سلطان شاه جهان شهاب الدین مغولی از سلاطین هندوستان است. او راست: کتاب الفاظالادویه فی المواد الطیبه و المفردات. (از معجم المطبوعات)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
از طوایف ترکمن ساکن خاک ایران و مرکب از 80 خانوار است. (ازجغرافیای سیاسی کیهان ص 104) (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش بهشهر شهرستان ساری، آب آن از چشمه و رود خانه محلی، سکنۀ آن 115 تن، راه آن اتومبیلرو، صنایع دستی آنجا شال و کرباس بافی است، بنای معصومزادۀ آن قدیمی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
طاق بودن چون شیر در شجاعت، (یادداشت مؤلف)، غرور و تکبر و عجب، (ناظم الاطباء) :
به شیرطاقی خود غره ای نمی ترسی
ز روزگار که دارد نهاد و طبع پلنگ،
نجیب الدین جرفادقانی (از آنندراج)،
، ترسویی و بیدلی، (ناظم الاطباء)، کنایه از مردم صاحب غرور و بیدل باشد، (آنندراج)، لفظ شیرطاقی در فرهنگ شعوری به معنی بی دل و متفرد بودن آمده و به بیت بالا از نجیب جرفادقانی تمسک نموده و مطابق آن است قول صاحب بهار عجم و خان آرزو، و نیز در سراج اللغه بمعنی منفردو بی بدل گفته و اینکه در برهان به معنی صاحب غرور و بیدل واقع شده در هیچ یکی از کتب لغت نیست و با کتب مذکوره منافاتی دارد چنانکه از ماسبق ظاهر است، (از حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
بیست ویکمین از خانان اوزبک خیوه (از 1127 تا هزار و یکصد و چهل و اندی هجری قمری)، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(شیرْ)
دهی است از بخش شاهپور شهرستان خوی. سکنۀ آن 172 تن و آب آن از چشمه و باران. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(شیرْ)
شغل شیروان. شیربانی. (یادداشت مؤلف). رجوع به شیروان شود
لغت نامه دهخدا
(شیرْ)
منسوب و متعلق به ملک شیروان. (ناظم الاطباء). از مردم شیروان. (از یادداشت مؤلف). رجوع به شیروان شود
لغت نامه دهخدا
خرپشته ای که به روی سقف خانه بنا می کنند، (ناظم الاطباء)، سقفی پوشیده از تنکۀ آهن یا آهن سفید و حلبی به شکل خرپشته، (یادداشت مؤلف)، نوعی خیمۀ چهارگوشه، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
اصفهانی. جد مادری شیخ ابواسحاق بود. (از تاریخ عصر حافظ ص 123)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
ابواسحاق ابراهیم بن اسحاق... شیرجی حنبلی بغدادی. از راویان بود و از عباس دوری و علی بن داود قنطری و جز آن دو روایت کرد و دارقطنی و جز وی از او روایت دارند. مرگ شیرجی به سال 332 هجری قمری اتفاق افتاد. (از لباب الانساب). یکی از وظایف مهم روات در تاریخ اسلام، محافظت از اصالت احادیث پیامبر اسلام (ص) و اهل بیت (ع) بوده است. این افراد با دقت فراوان در بررسی سندهای روایات و بررسی شرایط راویان، توانسته اند تنها احادیث صحیح را به طور دقیق منتقل کنند. روات در واقع به عنوان حافظان اصلی دین اسلام در برابر تحریفات دینی عمل کرده اند.
لغت نامه دهخدا
حصاری که بر دور حصار درون باشد دیوار مستحکم که گرد قلعه های جنگی کشند (صفویان نادریان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیرازی
تصویر شیرازی
منسوب به شیراز از مردم شیراز، لهجه مردم شیراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میرحاج
تصویر میرحاج
بزرگپا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیرطاقی
تصویر شیرطاقی
طاق بودن چون شیر در شجاعت
فرهنگ لغت هوشیار
قسمی از ماهی که از دندان آن دسته کارد و چاقو می سازند، سنگ صدفی نفیس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیروانی
تصویر شیروانی
پوششی که با چوب و حلب بر روی سقف بعضی خانه ها درست می کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیروانی
تصویر شیروانی
پوششی که با چوب، حلب و آهن روی سقف بعضی از خانه ها سازند، نوعی خیمه چهارگوش
فرهنگ فارسی معین
از مراتع نشتای شهر عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی
چای مخلوط با شیر
فرهنگ گویش مازندرانی