جدول جو
جدول جو

معنی شیرماهی

شیرماهی
ماهی بزرگ، نوعی ماهی بزرگ، ماهی عنبر، کاشالوت، نوعی صدف که از آن تکمه درست می کنند
تصویری از شیرماهی
تصویر شیرماهی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با شیرماهی

شیرماهی

شیرماهی
قسمی از ماهی که از دندان آن دسته کارد و چاقو می سازند، سنگ صدفی نفیس
فرهنگ لغت هوشیار

شیرماهی

شیرماهی
قسمی از ماهی که از دندان آن دستۀ کارد و چاقو می سازند. (ناظم الاطباء) (از غیاث) (از آنندراج). سنگ صدفی نفیس و آن دندان شیرماهی است که در سابق از آن دستۀ خنجر و امثال آن می کردند و گاهی مرصع به جواهر بود به قطر ساعد کودکی پنج شش ساله. رنگ آن به رنگ ابری میان تیره و روشن و شفاف گونه بود یعنی اگر به تنکی کاغذ می بریدند حاجب ماوراء نبود و مانند شیشه که کمی دودزده باشد چیزها از پشت آن دیده می شد. (یادداشت مؤلف) : و کانوا [اهل ظفار یصطادون سمکاً یسمی بالفارسیه شیرماهی و معناه اسدالسمک وهو یشبه الحوت المسمی عندنا بتازرت. (ابن بطوطه).
- دستۀ شیرماهی (در خنجر و جز آن) ، دستۀ کارد و یا شمشیری که از دندان شیرماهی ساخته شده باشد. (یادداشت مؤلف).
، نوعی از ماهی فلس دار که گوشت بسیار لذیذی دارد. (از برهان) (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا

پیرماهی

پیرماهی
دهی از دهستان بابالی بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد، واقع در 12هزارگزی جنوب باختری چقلوندی و 4هزارگزی باختر راه شوسۀ خرم آباد به چقلوندی، دامنه، سردسیر، مالاریائی، دارای 210 تن سکنه، آب آن از سراب پیرماهی، محصول آنجا غلات و تریاک و لبنیات و صیفی، شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است، صنایع دستی زنان سیاه چادربافی است، ساکنین از طایفۀ نقی میباشند، عده ای دارای ساختمان و عده ای درسیاه چادر سکونت دارند و برای تعلیف احشام در حوالی ییلاق و قشلاق میروند، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

تیرماهی

تیرماهی
خریفی، خزانی، پائیزی، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، خریفی، منسوب به تیرماه و تابستانی، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

تیرماهی

تیرماهی
نوعی از انگور است، (برهان) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) :
تا وقت مهرگان همه گیتی چو زر بود
از آب تیرماهی و از باد مهرگان،
منوچهری،
تیره شد همچون عصیر تیرماهی آب جوی
شد چو آب تیرماهی خم به خم اندرعصیر،
میرمعزی (از آنندراج)،
، نوعی از ماهی، از عالم تیرمار، (آنندراج)، نام داروئی هم هست، (برهان) (شرفنامۀ منیری) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، زنجبیل، (الفاظ الادویه)، گزر و زردک را نیز گویند، (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

شورماهی

شورماهی
ماهی شور: و بنهرالکر شورماهی الذی یحمل الی الاَّفاق مالحاً، (اصطخری)، رجوع به ترکیبات شور شود
لغت نامه دهخدا