گروهی از فرقۀ خوارج ثعالبه، و از یاران شیبان بن سلمه می باشند. عقیدۀآنان با جبریه موافق است و قدرت حادثه را نفی کنند. (از کشاف اصطلاحات الفنون). یکی از فرق ده گانه مذهب مشبهه. (بیان الادیان). هم اصحاب شیبان بن سلمه. قالوا بالجبر و نفی القدر. (از اقرب الموارد) (از تعریفات). رجوع به حروریه و خوارج و شیبان بن سلمه شود
گروهی از فرقۀ خوارج ثعالبه، و از یاران شیبان بن سلمه می باشند. عقیدۀآنان با جبریه موافق است و قدرت حادثه را نفی کنند. (از کشاف اصطلاحات الفنون). یکی از فِرَق ده گانه مذهب مشبهه. (بیان الادیان). هم اصحاب شیبان بن سلمه. قالوا بالجبر و نفی القدر. (از اقرب الموارد) (از تعریفات). رجوع به حروریه و خوارج و شیبان بن سلمه شود
لواء. ایالت دیوانیه، واقع در جنوب عراق مرکزی بر رود حله (شاخه ای از فرات) جمعیت 12000. در سال 1271 ه. ق. تأسیس شد. ساکنین آن عرب و شیعه هستند. (از دایره المعارف فارسی)
لواء. ایالت دیوانیه، واقع در جنوب عراق مرکزی بر رود حله (شاخه ای از فرات) جمعیت 12000. در سال 1271 هَ. ق. تأسیس شد. ساکنین آن عرب و شیعه هستند. (از دایره المعارف فارسی)
طائفه ای از فلاسفه که منکر وجود حقیقی اشیاء بوده اند و جهان خارج را وهم میپنداشتند و آنرا زادۀ عقول و توهمات و حواس مردم میشمردند. اینان که در قرن سوم هجری در کشور اسلام نفوذ کرده بودند، پیرو افکار شکاکان یونان و مکتب پرون بوده اند. ابن عبدربه داستانی از آمدن یک تن از ایشان به مجلس مأمون آورده گوید: ما همه اشیاء را زادۀ توهم وحسبان دانیم که مردم بقدر عقول خویش تصوری میسازند و در واقع و حقیقت هیچ نیست، پس ثمامه برخاست و سیلی بر روی وی زد که گونۀ او را سیاه نمود. حسبانی فریاد زد یا امیرالمؤمنین (مأمون) در مجلس تو با من چنین کنند ثمامه گفت: مگر من چه کردم ؟ گفت: سیلی بر گونه ام نواختی ! گفت: شاید با عطری روی تو را تدهین کرده باشم و تو چنین پنداشته ای. سپس انشاء کرده گفت: و لعل ّ آدم امنا والاب حوا فی الحساب و لعل ّ ما ابصرت من بیض الطیور هو الغراب و عساک حین قعدت قم ت و حین حئت هوالذهاب و عسی البنفسج زنبق و عسی البهار هو الشذاب و عساک تأکل من خرا ک و انت تحسبه کباب. (عقدالفرید ج 2 صص 239-240)
طائفه ای از فلاسفه که منکر وجود حقیقی اشیاء بوده اند و جهان خارج را وهم میپنداشتند و آنرا زادۀ عقول و توهمات و حواس مردم میشمردند. اینان که در قرن سوم هجری در کشور اسلام نفوذ کرده بودند، پیرو افکار شکاکان یونان و مکتب پرون بوده اند. ابن عبدربه داستانی از آمدن یک تن از ایشان به مجلس مأمون آورده گوید: ما همه اشیاء را زادۀ توهم وحسبان دانیم که مردم بقدر عقول خویش تصوری میسازند و در واقع و حقیقت هیچ نیست، پس ثمامه برخاست و سیلی بر روی وی زد که گونۀ او را سیاه نمود. حسبانی فریاد زد یا امیرالمؤمنین (مأمون) در مجلس تو با من چنین کنند ثمامه گفت: مگر من چه کردم ؟ گفت: سیلی بر گونه ام نواختی ! گفت: شاید با عطری روی تو را تدهین کرده باشم و تو چنین پنداشته ای. سپس انشاء کرده گفت: و لعل ّ آدم امنا والاب حوا فی الحساب و لعل ّ ما ابصرت من بیض الطیور هو الغراب و عساک حین قعدت قمَ َت و حین حئت هوالذهاب و عسی البنفسج زنبق و عسی البهار هو الشذاب و عساک تأکل من خرا ک و انت تحسبه کباب. (عقدالفرید ج 2 صص 239-240)
ثوبانی. طایفه ای از مرجئه باشند که به ثوبان بن مرجی انتساب دارند. اینان گویند ایمان عبارت است از اقرار به ایزد تعالی و پیمبران او لیکن چیزهائی که فعل و ترکش از روی تجویز عقل است داخل در ایمان نیست. (سمعانی). فرقه ای از مرجئه و از یاران ثوبان مرجئی هستند. میگویند ایمان عبارت است از شناسائی و اقرار به وجود خدای یگانه و حقانیت رسول او و بکل مالا یجوز فی العقل ان یعقله. و اما ما جاز فی العقل ان یعقله فلیس الاعتقاد به من الایمان. و این گروه بالاجماع قایلند بر این که خدای تعالی اگر در روز واپسین از گنهکاری اغماض کرد و او را بخشود هر یک از گنهکاران را هم که مانند او باشد خواهد بخشود. و همچنین اگر یکی را از آتش دوزخ رهائی عطا فرمود سایرین را هم مانند او از دوزخ رهائی عطا فرماید. این فرقه عقیدۀ ثابتی ندارند بر اینکه مؤمنان بالاخره از دوزخ خارج خواهند شد. ابن غیلان که یکی از پیشوایان این فرقه است بین ارجاء و قدر را جمع کرده است. بدین معنی که افعال بندگان را بخود بندگان نسبت میدهد. و ابن غیلان از کسانی است که به خروج امام قائل میباشند و عقیدۀ او این است که امامی که خروج خواهد کرد حتماً باید از طایفۀ قریش باشد. کذا فی شرح المواقف. و کشاف اصطلاحات الفنون. و رجوع به ابو ثوبان المرجی شود
ثوبانی. طایفه ای از مرجئه باشند که به ثوبان بن مرجی انتساب دارند. اینان گویند ایمان عبارت است از اقرار به ایزد تعالی و پیمبران او لیکن چیزهائی که فعل و ترکش از روی تجویز عقل است داخل در ایمان نیست. (سمعانی). فرقه ای از مرجئه و از یاران ثوبان مرجئی هستند. میگویند ایمان عبارت است از شناسائی و اقرار به وجود خدای یگانه و حقانیت رسول او و بکل مالا یجوز فی العقل ان یعقله. و اما ما جاز فی العقل ان یعقله فلیس الاعتقاد به من الایمان. و این گروه بالاجماع قایلند بر این که خدای تعالی اگر در روز واپسین از گنهکاری اغماض کرد و او را بخشود هر یک از گنهکاران را هم که مانند او باشد خواهد بخشود. و همچنین اگر یکی را از آتش دوزخ رهائی عطا فرمود سایرین را هم مانند او از دوزخ رهائی عطا فرماید. این فرقه عقیدۀ ثابتی ندارند بر اینکه مؤمنان بالاخره از دوزخ خارج خواهند شد. ابن غیلان که یکی از پیشوایان این فرقه است بین اِرجاء و قدر را جمع کرده است. بدین معنی که افعال بندگان را بخود بندگان نسبت میدهد. و ابن غیلان از کسانی است که به خروج امام قائل میباشند و عقیدۀ او این است که امامی که خروج خواهد کرد حتماً باید از طایفۀ قریش باشد. کذا فی شرح المواقف. و کشاف اصطلاحات الفنون. و رجوع به ابو ثوبان المرجی شود
فرقه ای است از صابئیان و آنان را چهارتن معلمان است: عاذیمون، هرمس، اعیانا، اواذی. گویند که اواذی پیاز و باقلی بر آنان حرام کرده است و گفته بروزی سه بار باید نماز کنند و از جنابت غسل واجب دانند، همچنانکه از مسح میت و گوشت خوک و سگ و از مرغان هر ذات مخلب و کبوتر را پلید شمارند و از شراب و سکر و تدخین منع کنند و تزویج را جز با اجازۀ ولی و حضور شهود باطل گویند و میان دو زن جمع نکنند و طلاق را جز بحکم حاکم روایی ندهند. (یادداشت مؤلف)
فرقه ای است از صابئیان و آنان را چهارتن معلمان است: عاذیمون، هرمس، اعیانا، اواذی. گویند که اواذی پیاز و باقلی بر آنان حرام کرده است و گفته بروزی سه بار باید نماز کنند و از جنابت غسل واجب دانند، همچنانکه از مسح میت و گوشت خوک و سگ و از مرغان هر ذات مخلب و کبوتر را پلید شمارند و از شراب و سکر و تدخین منع کنند و تزویج را جز با اجازۀ ولی و حضور شهود باطل گویند و میان دو زن جمع نکنند و طلاق را جز بحکم حاکم روایی ندهند. (یادداشت مؤلف)
دهی است از دهستان باوی (بلوک شاخه و بنه) بخش مرکزی شهرستان اهواز که در 35هزارگزی جنوب خاوری اهواز و 4هزارگزی جنوب راه فرعی اهواز به رامهرمز قرار دارد. دشت و گرمسیر است. سکنۀ آن 355 تن است که بعربی و فارسی سخن میگویند. آب آن از چاه تأمین میشود. محصول آن غلات و برنج و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه آن در تابستان اتومبیل رو است. آثار قلعۀ خرابۀ قدیمی دارد و ساکنان آن ازطایفۀ شادگانند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان باوی (بلوک شاخه و بنه) بخش مرکزی شهرستان اهواز که در 35هزارگزی جنوب خاوری اهواز و 4هزارگزی جنوب راه فرعی اهواز به رامهرمز قرار دارد. دشت و گرمسیر است. سکنۀ آن 355 تن است که بعربی و فارسی سخن میگویند. آب آن از چاه تأمین میشود. محصول آن غلات و برنج و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه آن در تابستان اتومبیل رو است. آثار قلعۀ خرابۀ قدیمی دارد و ساکنان آن ازطایفۀ شادگانند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
شیطانیه. نامی است که معاندان شیعه به پیروان محمد بن نعمان ملقب به مؤمن الطاق داده اند، چه آنان محمد را شیطان الطاق می گفتند. مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون نویسد: فرقه ای از غلات شیعه اند و منسوب به محمد بن نعمان ملقب به شیطان می باشند. او گفته که خدای تعالی نور محض است و جسمانی نباشد و با این حال به صورت آدمی است و پس از ایجاد موجودات نسبت به وجود آنها علم پیدا می کند. (از کشاف اصطلاحات الفنون). اصحاب ابوجعفر محمد بن نعمان احول ملقب به مؤمن الطاق یا شیطان الطاق از متکلمین شیعۀ امامیه از موالی کوفه است که چون در طاق محامل در کوفه دکان صرافی داشته او را مؤمن الطاق و مخالفین به مناسبت احول بودن او را شیطان الطاق لقب داده اند و اواز معاصرین ابوحنیفه (80- 150 هجری قمری) و از اصحاب حضرت امام جعفر صادق (ع) (82- 148 هجری قمری) است و از قدمای شیوخ شیعه و از متکلمین اولیۀ این طایفه محسوب می شود و با ابوحنیفه و رؤسای معتزله و خوارج مناظرات بسیار داشته است. ابوجعفر به عقیدۀ تشبیه متهم بود و مخصوصاً معتزله در این خصوص بر او تاخته اندو چون او از قدیمترین کسانی است از امامیه که درباب ذات و صفات باری تعالی به تکلم پرداخته و هنوز علم کلام مطابق مذهب این طایفه مدون نشده بوده متکلمین دیگر امامیه پاره ای از عقاید او را نپذیرفته اند و از آنجمله ابومحمد هشام بن الحکم کتابی بر رد بعضی از عقاید او نوشته بوده است. وفات ابوجعفر بعد از وفات امام صادق (ع) اتفاق افتاده. ابوجعفر در تأیید مذهب شیعه و اثبات امامت حضرت علی (ع) به رأی طایفه و رد آراء خوارج و معتزله در این خصوص و حکم درباب جنگ جمل و طلحه و زبیر و عایشه کتابها نوشته بوده است. اصحاب او را نعمانیه و مخالفین شیطانیه می خوانده اند. برای احوال و عقاید او رجوع شود به رجال کشی ص 122- 126 و رجال نجاشی ص 228 و فهرست شیخ طوسی ص 323 و فرق الشیعه ص 66 و الفهرست ابن الندیم ص 176 چ آلمان و ص 8 از ضمیمۀ چ مصر و الملل و النحل شهرستانی صص 142- 143 و الفرق بین الفرق ص 53 و مقالات اشعری ص 37، 42 و 51 و الانتصار ص 6 و 58 و ابن حزم ج 4 ص 93 و ابن ابی الحدید ج 1ص 294 و غیره. (از خاندان نوبختی عباس اقبال ص 77)
شیطانیه. نامی است که معاندان شیعه به پیروان محمد بن نعمان ملقب به مؤمن الطاق داده اند، چه آنان محمد را شیطان الطاق می گفتند. مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون نویسد: فرقه ای از غُلات شیعه اند و منسوب به محمد بن نعمان ملقب به شیطان می باشند. او گفته که خدای تعالی نور محض است و جسمانی نباشد و با این حال به صورت آدمی است و پس از ایجاد موجودات نسبت به وجود آنها علم پیدا می کند. (از کشاف اصطلاحات الفنون). اصحاب ابوجعفر محمد بن نعمان احول ملقب به مؤمن الطاق یا شیطان الطاق از متکلمین شیعۀ امامیه از موالی کوفه است که چون در طاق محامل در کوفه دکان صرافی داشته او را مؤمن الطاق و مخالفین به مناسبت احول بودن او را شیطان الطاق لقب داده اند و اواز معاصرین ابوحنیفه (80- 150 هجری قمری) و از اصحاب حضرت امام جعفر صادق (ع) (82- 148 هجری قمری) است و از قدمای شیوخ شیعه و از متکلمین اولیۀ این طایفه محسوب می شود و با ابوحنیفه و رؤسای معتزله و خوارج مناظرات بسیار داشته است. ابوجعفر به عقیدۀ تشبیه متهم بود و مخصوصاً معتزله در این خصوص بر او تاخته اندو چون او از قدیمترین کسانی است از امامیه که درباب ذات و صفات باری تعالی به تکلم پرداخته و هنوز علم کلام مطابق مذهب این طایفه مدون نشده بوده متکلمین دیگر امامیه پاره ای از عقاید او را نپذیرفته اند و از آنجمله ابومحمد هشام بن الحکم کتابی بر رد بعضی از عقاید او نوشته بوده است. وفات ابوجعفر بعد از وفات امام صادق (ع) اتفاق افتاده. ابوجعفر در تأیید مذهب شیعه و اثبات امامت حضرت علی (ع) به رأی طایفه و رد آراء خوارج و معتزله در این خصوص و حکم درباب جنگ جمل و طلحه و زبیر و عایشه کتابها نوشته بوده است. اصحاب او را نعمانیه و مخالفین شیطانیه می خوانده اند. برای احوال و عقاید او رجوع شود به رجال کشی ص 122- 126 و رجال نجاشی ص 228 و فهرست شیخ طوسی ص 323 و فرق الشیعه ص 66 و الفهرست ابن الندیم ص 176 چ آلمان و ص 8 از ضمیمۀ چ مصر و الملل و النحل شهرستانی صص 142- 143 و الفرق بین الفرق ص 53 و مقالات اشعری ص 37، 42 و 51 و الانتصار ص 6 و 58 و ابن حزم ج 4 ص 93 و ابن ابی الحدید ج 1ص 294 و غیره. (از خاندان نوبختی عباس اقبال ص 77)
اشرس بن عوف. از بزرگان ودلیران بنی شیبان در صدر اسلام است (متوفی 38 هجری قمری) او پس از واقعۀ نهروان با دویست تن از یاران خود در دسکره (غرب بغداد) بر علی بن ابیطالب خروج کرد و از آنجا به ’انبار’ رفت و در همانجا کشته شد. (از اعلام زرکلی چ 2 ج 1 ص 332). رجوع به اشرس بن حسان شود اسحاق بن مرار، ملقب به ابوعمر. رجوع به اسحاق بن مرار شیبانی و اعلام زرکلی چ 2 ج 1 ص 289 و نزهه الالباب ص 129 و میزان الاعتدال ج 3 ص 373 و تاریخ بغداد ج 2 ص 329 شود
اشرس بن عوف. از بزرگان ودلیران بنی شیبان در صدر اسلام است (متوفی 38 هجری قمری) او پس از واقعۀ نهروان با دویست تن از یاران خود در دسکره (غرب بغداد) بر علی بن ابیطالب خروج کرد و از آنجا به ’انبار’ رفت و در همانجا کشته شد. (از اعلام زرکلی چ 2 ج 1 ص 332). رجوع به اشرس بن حسان شود اسحاق بن مرار، ملقب به ابوعمر. رجوع به اسحاق بن مرار شیبانی و اعلام زرکلی چ 2 ج 1 ص 289 و نزهه الالباب ص 129 و میزان الاعتدال ج 3 ص 373 و تاریخ بغداد ج 2 ص 329 شود
می گفتند که خداوند اهریمن را نیافریده و اگر چنین گوییم باید بپذیریم که خدا خود خواستار سرپیچی و گناه او بوده پیروان ابو جعفر محمد بن نعمان که او را شیطان الطاق می خواندند
می گفتند که خداوند اهریمن را نیافریده و اگر چنین گوییم باید بپذیریم که خدا خود خواستار سرپیچی و گناه او بوده پیروان ابو جعفر محمد بن نعمان که او را شیطان الطاق می خواندند