- شیاص
- بد خویی
معنی شیاص - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جبران
رفتن به شتاب گریز در رفتن
بد دندان: زن
زمین نرم خاک موش، خاک نرم، سوراخ موش
بستن ریسمان
داروی چشم، هر داروی مخروطی و جامد شکلی که برای معالجه در مقعد داخل کنند
مشایعت و پیروی کردن
بوی سوخته پنبه یا پشم
زمینی که به جهت زراعت با گاو آهن شکافته باشند
مکار و حیله باز، فریب دهنده، حیله گر
پرهیز کردن، کوشیدن، تنگی کمیابی
آمیختن، آمیخته، آب آمیخته
حیله گر، مکار، ریاکار، مزور
مشایعت کردن، همراهی کردن، پیروی کردن
آمیختن، آمیخته کردن، مخلوط ساختن، آمیختگی
خراش و شکاف باریک در روی چیزی، خراش یا شکافی که به وسیلۀ گاوآهن بر روی زمین ایجاد می کنند
شیار کردن: در کشاورزی شخم زدن زمین برای زراعت، شیاریدن
شیار کردن: در کشاورزی شخم زدن زمین برای زراعت، شیاریدن
درختی که در هند و حبشه و زنگبار می روید و از آن صمغی سرخ رنگ می گیرند، قاطرالدّم، خون سیاوشان، دم الثّعبان، دم الأخوین
هر داروی جامد و مخروطی شکل که برای معالجه در مقعد داخل می کنند، شاف، شافه، فرزجه
آب بازی در آب فرو شدن
جزاء، پاداش
داروی چشم، داروی جامد و مخروطی شکلی که از طریق مقعد استعمال شود، شاف
مشایعت کردن، پیروی کردن، شایع شدن
خراش یا شکاف باریک روی چیزی
جزا، مکافات، پاداش، برای مثال بر او تازه شد کینۀ سالیان / بکردندش از هرچه کرد او شیان (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۱۰۴)
نی شبان یا آواز آن
شایعه پراکنی
هیزم ریزه که با آن آتش بیفروزند، آتش گیره، هر چیزی که با آن آتش روشن کنند، هود، آتش افروز، آتش برگ، وقود، پرهازه، حطب، پوک، پده، مرخ، پیفه، وقید، پد، آفروزه، فروزینه
شایعه پراکنی
هیزم ریزه که با آن آتش بیفروزند، آتش گیره، هر چیزی که با آن آتش روشن کنند، هود، آتش افروز، آتش برگ، وقود، پرهازه، حطب، پوک، پده، مرخ، پیفه، وقید، پد، آفروزه، فروزینه
شیش خرمای سست هسته کابوشک، درد دندان