جدول جو
جدول جو

معنی شیاز - جستجوی لغت در جدول جو

شیاز
روز شنبه، ج، أشیز، (منتهی الارب)، رجوع به شیار شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نیاز
تصویر نیاز
(دخترانه)
حاجت، احتیاج
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ایاز
تصویر ایاز
(پسرانه)
نام غلام محبوب سلطان محمود غزنوی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پیاز
تصویر پیاز
ساقۀ زیرزمینی، مدور، خوراکی و لایه لایۀ گیاه پیاز به رنگ سفید، قرمز یا زرد، گیاه علفی این ساقه با برگ های نوک تیز و گل های سفید مایل به سبز، ساقۀ زیرزمینی و تغییرشکل یافتۀ گروهی از گیاهان تک لپه ای که با ورقه های نازک پوشیده شده است
پیاز دشتی: گیاه علفی پایا با پیاز بزرگ و گل های کوچک و خوشه ای به رنگ سفید یا سفید مایل به خاکستری و برگ های دراز و نوک تیز که پیاز آن کاربرد دارویی دارد، پیاز موش، عنصل، اشقیل، اسقیل
پیاز مغز تیره: قسمت مخروطی شکل و بالایی نخاع که در کنترل برخی اعمال غیر ارادی مانند ضربان قلب نقش دارد
پیاز مو: در علم زیست شناسی قسمتی از مو در پوست سر که مو را تغذیه می کند و باعث رشد آن می شود
پیاز موش: گیاه علفی پایا با پیاز بزرگ، گل های کوچک و خوشه ای به رنگ سفید یا سفید مایل به خاکستری و برگ های دراز و نوک تیز که پیاز آن کاربرد دارویی دارد
عنصل: پیاز دشتی، گیاه علفی پایا با پیاز بزرگ، گل های کوچک و خوشه ای به رنگ سفید یا سفید مایل به خاکستری و برگ های دراز و نوک تیز که پیاز آن کاربرد دارویی دارد
اشقیل: پیاز دشتی، گیاه علفی پایا با پیاز بزرگ، گل های کوچک و خوشه ای به رنگ سفید یا سفید مایل به خاکستری و برگ های دراز و نوک تیز که پیاز آن کاربرد دارویی دارد
اسقیل: پیاز دشتی، گیاه علفی پایا با پیاز بزرگ، گل های کوچک و خوشه ای به رنگ سفید یا سفید مایل به خاکستری و برگ های دراز و نوک تیز که پیاز آن کاربرد دارویی دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیاف
تصویر شیاف
هر داروی جامد و مخروطی شکل که برای معالجه در مقعد داخل می کنند، شاف، شافه، فرزجه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیان
تصویر شیان
درختی که در هند و حبشه و زنگبار می روید و از آن صمغی سرخ رنگ می گیرند، قاطرالدّم، خون سیاوشان، دم الثّعبان، دم الأخوین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیاز
تصویر نیاز
حاجت، میل و خواهش، عشق و آرزو، تحفه و هدیۀ درویشان، نذری که برای گرفتن مراد و حاجت به کسی یا جایی بدهند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیار
تصویر شیار
خراش و شکاف باریک در روی چیزی، خراش یا شکافی که به وسیلۀ گاوآهن بر روی زمین ایجاد می کنند
شیار کردن: در کشاورزی شخم زدن زمین برای زراعت، شیاریدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیراز
تصویر شیراز
ماست چکیده، دوراغ، شیر بریده که آبش را گرفته باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیاب
تصویر شیاب
آمیختن، آمیخته کردن، مخلوط ساختن، آمیختگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیاع
تصویر شیاع
مشایعت کردن، همراهی کردن، پیروی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیاد
تصویر شیاد
حیله گر، مکار، ریاکار، مزور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایاز
تصویر ایاز
نسیم شب، نسیم سرد، باد خنک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیاح
تصویر شیاح
پرهیز کردن، کوشیدن، تنگی کمیابی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیاز
تصویر نیاز
حاجت، احتیاج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیاب
تصویر شیاب
آمیختن، آمیخته، آب آمیخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیاد
تصویر شیاد
مکار و حیله باز، فریب دهنده، حیله گر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیام
تصویر شیام
زمین نرم خاک موش، خاک نرم، سوراخ موش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایاز
تصویر ایاز
باد سرد و خنک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیار
تصویر شیار
زمینی که به جهت زراعت با گاو آهن شکافته باشند
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته شیراز دوغی که با شبت در آمیزند و در کیسه آویزند ماستینه سر شیر خوراکی است که از ماست تهیه کنند. طرز تهیه آن چنین است که شبت را ریزه کنند و با ماست بیامیزند و قدری شیر بر آن ریزند و در مشکی یا ظرفی کنند و چند روز نگهدارند تا ترش گردد و سپس با نان خورند شیر ماست شده آب چکیده، شیر بریده، جمع شواریز شراریز
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است خوردنی که حصه داخل زمین آن مدور یا شبیه به آن است بقدر تخم مرغ یا کوچکتر و یا بزرگتر و با شاخی سبز و باریک و با طعمی تند، رنگ ته پیاز سفید و زرد و سرخی خاص است و در آن چند طبقه رویهم است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیاق
تصویر شیاق
بستن ریسمان
فرهنگ لغت هوشیار
داروی چشم، هر داروی مخروطی و جامد شکلی که برای معالجه در مقعد داخل کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیاع
تصویر شیاع
مشایعت و پیروی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیاط
تصویر شیاط
بوی سوخته پنبه یا پشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیاص
تصویر شیاص
بد خویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایاز
تصویر ایاز
نسیم، باد خنک، شبنم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیاز
تصویر پیاز
گیاه علفی از تیره سوسنی ها با برگ های نوک تیز گل های سفید مایل به سبز یا گلی مایل به بنفش که غده متورم آن خوراکی است، دارای طعم و بوی تند و مرکب از لایه های نازک تو در توست
پیاز کسی کونه کردن: کنایه از پیشرفت کردن، موفق شدن، ثابت و مستقر شدن
پیاز کسی کونه کردن: کنایه از پیشرفت کردن، موفق شدن، ثابت و مستقر شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شیان
تصویر شیان
جزاء، پاداش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شیاف
تصویر شیاف
داروی چشم، داروی جامد و مخروطی شکلی که از طریق مقعد استعمال شود، شاف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شیاع
تصویر شیاع
مشایعت کردن، پیروی کردن، شایع شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شیار
تصویر شیار
خراش یا شکاف باریک روی چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شیان
تصویر شیان
جبران
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نیاز
تصویر نیاز
احتیاج
فرهنگ واژه فارسی سره