قحط، (اقرب الموارد) (منتهی الارب)، قحط و تنگی و کمیابی، (ناظم الاطباء)، کوشش در هر کار، پرهیز، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، ترس و خوف، زیرکی و هوشیاری، (ناظم الاطباء)، جمع واژۀ شیح، (منتهی الارب)، رجوع به شیح شود
قحط، (اقرب الموارد) (منتهی الارب)، قحط و تنگی و کمیابی، (ناظم الاطباء)، کوشش در هر کار، پرهیز، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، ترس و خوف، زیرکی و هوشیاری، (ناظم الاطباء)، جَمعِ واژۀ شیح، (منتهی الارب)، رجوع به شیح شود
گاوچران، از صورت های فلکی نیمکرۀ شمالی شامل ۲۲ ستاره به صورت مردی ایستاده که عصایی در دست دارد، گاوران، عوّاء، عوا، بقّار، حارس الشّمال، حارس السّماء، طارد الدبّ
گاوچِران، از صورت های فلکی نیمکرۀ شمالی شامل ۲۲ ستاره به صورت مردی ایستاده که عصایی در دست دارد، گاوران، عَوّاء، عَوا، بَقّار، حارِسُ الشَّمال، حارِسُ السَّماء، طارِدُ الدُبّ
کسی که بسیار سیاحت و جهانگردی کند، بسیار سیاحت کننده گردشگر، کسی که به منظور سیاحت و شناخت مکانی به آنجا سفر می کند، گیتی خرام، رهگیر، توریست، گیتی نورد، جهانگرد، سائح، جهان نورد
کسی که بسیار سیاحت و جهانگردی کند، بسیار سیاحت کننده گَردِشگَر، کسی که به منظور سیاحت و شناخت مکانی به آنجا سفر می کند، گیتی خَرام، رَهگیر، توریست، گیتی نَوَرد، جَهانگَرد، سائِح، جَهان نَوَرد