جدول جو
جدول جو

معنی شگل - جستجوی لغت در جدول جو

شگل(شِ گِ)
چداری کوچک که دو دست اسب و استر را بدان محکم بندند. (برهان). بخو. شکال. رجوع به شکال شود، ریسمانی که بر پای گنجشگ بندند. (ناظم الاطباء) (برهان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شنگل
تصویر شنگل
(پسرانه)
شوخ، از شخصیتهای شاهنامه، نام شاه هند و جزو سپاهیان افراسیاب تورانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تگل
تصویر تگل
تکۀ پارچه که بر پارگی جامه بدوزند، پینه، برای مثال چو ریسمان شده ام زان که سوزن هجرت / همی زند به قبای دلم هزار تگل (مولوی - رشیدی - تگل)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شول
تصویر شول
آب اندک، بقیۀ آب که در دلو باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شگال
تصویر شگال
شکاف و سوراخ عمیق در زمین، گودال، چاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شبل
تصویر شبل
بچۀ شیر که بتواند شکار کند، شیربچه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شخل
تصویر شخل
سوت، سفیر، ناله، فریاد، شخیل، شخول
فرهنگ فارسی عمید
(مَ گُ)
دزد و راهزن را گویند، و به این معنی بجای حرف ثانی نون هم آمده است. (برهان) (آنندراج). دزد و راهزن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رگل
تصویر رگل
انضباط، طریقه، راه و رسم، قاعده ماهانه زنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شغل
تصویر شغل
مشغول کردن، بکارواداشتن، حرفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهل
تصویر شهل
میش چشمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شول
تصویر شول
بقیه آب که در دلو باشد
فرهنگ لغت هوشیار
سدی که در عرض رودخانه برای صید ماهی با چوب سازند، جمع (بسیاق عربی) شیلات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکل
تصویر شکل
مانند، سیرت و صورت چیزی، نظیر چهره و صورت و روی و سیما
فرهنگ لغت هوشیار
یک قسم لباس سینه باز بی آستین که روی لباسها پوشند، پوشاک گشاد، بدون آستین که روی دوش اندازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شگا
تصویر شگا
ترکش تیر دان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شگال
تصویر شگال
گودال، سوراخ عمیق در زمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شگر
تصویر شگر
شکر سگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چگل
تصویر چگل
گل و لای لجن
فرهنگ لغت هوشیار
بفال نیک برداشتن و به میمنت دانستن چیزها باشد مثل پرواز مرغان و حرکات و سکنات آدمیان و وحوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شنگل
تصویر شنگل
ظریف، زیبا، سرخوش
فرهنگ لغت هوشیار
بسنجیدن دینار را، گاییدن زن را، گرفتن و بالا بردن سنجیدن وزن کردن
فرهنگ لغت هوشیار
میوه گونه ای نارگیل که درویشان بدان زنجیر آویزند و لوله ای بیک انتهای آن وصل کنند و درون آن آب ریزند و بمراجعان دهند و یا آنرا وسیله گدایی سازند و آنچه را میگیرند (اعم از پول و یا هدیه) داخل آن میریزند. معمولا بر سطح خارجی کشکول اشعار و عبارات و شعار های درویشی را کنده کاری میکنند و چنین کشکولها یی نفیس و پر قیمت اند. توضیح: از روی شکل میوه این گونه نارگیل کشکول های فلزی (حلبی) یا سفالین نیز ساخته شده که در ایام عزا داری داخل آن آب میریختند و به تشنگان میدادند کشکل کشگل. یا کشکول گدایی، کشکولی که برای جمع آوری پول از مردم بکار برند، وسیله گدایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شلل
تصویر شلل
داغ جامه که به شستن نرود، خوشخوی آماده یاری، لنگدستی
فرهنگ لغت هوشیار
پولی باشد که در قمار ببرند و به حاضران مجلس یا به صاحب خانه به رسم انعام دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شطل
تصویر شطل
پارسی تازی گشته شتل زبانزد منگیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شعل
تصویر شعل
افروزیدن، افروختن، مو شکافی
فرهنگ لغت هوشیار
پالودن می، دوست یکرنگ بانگ فریاد، سوت صفیر، ناله، پژمردگی افسردگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبل
تصویر شبل
بچه شیر
فرهنگ لغت هوشیار
صدا و آواز بلند، صدایی باشد که کبوتر بازان در وقت کبوتر پرانیدن از دهان بر آورند
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته شال پارچه ای که بانگاره ایرانی کلکی (بته جقه) که بیشتردرکرمان ویزدوکشمیرهندبافته می شود. نوعی پارچه ساده یا گلدار که از پشم یا کرک بافند. یا شال کرمانی. شالی که در کرمان بافته شده. یا شال کشمیری. شالی که در کشمیر بافته شده، بالا پوشی که از پارچه پشمی خشن سازند و کشاورزان پوشند، پارچه ای دراز و کم عرض که دور کمر یا سر یا گردن پیچند، گلیم کوچک پشمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شمل
تصویر شمل
چارق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شغل
تصویر شغل
پیشه، کار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شکل
تصویر شکل
ریخت، نگاره، آرایه
فرهنگ واژه فارسی سره
قوزک و تاندوم های پشت زانو
فرهنگ گویش مازندرانی