شکفتن، باز شدن غنچۀ گل یا شکوفۀ درخت، از هم باز شدن کنایه از شاد شدن، خوشحال شدن، کنایه از باز شدن لب ها هنگام تبسم، خندان شدن شگفته شدن، شکفته شدن، اشکفتن، اشگفیدن، شکفیدن
شِکُفتَن، باز شدن غنچۀ گل یا شکوفۀ درخت، از هم باز شدن کنایه از شاد شدن، خوشحال شدن، کنایه از باز شدن لب ها هنگام تبسم، خندان شدن شِگُفتِه شُدَن، شِکُفتِه شُدَن، اِشکُفتَن، اِشگِفیدَن، شِکُفیدَن
دهی است از دهستان سکمن آباد بخش حومه شهرستان خوی. سکنۀ آن 138 تن. آب آن از آقچای و چشمه. محصول عمده آنجا غلات و حبوب. صنایع دستی زنان جاجیم بافی و راه آنجا اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان سکمن آباد بخش حومه شهرستان خوی. سکنۀ آن 138 تن. آب آن از آقچای و چشمه. محصول عمده آنجا غلات و حبوب. صنایع دستی زنان جاجیم بافی و راه آنجا اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان برادوست بخش صومای شهرستان ارومیه. سکنۀ آن 124 تن. آب آن از چشمه. محصول عمده آنجا غلات و توتون. صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان برادوست بخش صومای شهرستان ارومیه. سکنۀ آن 124 تن. آب آن از چشمه. محصول عمده آنجا غلات و توتون. صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)