- شکیبه (دخترانه)
- بردبار و صبور
معنی شکیبه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پرحوصله، صبور
مونث شایب، عیب وصمت، شک گمان، جمع شوایب (شوائب)
جوانان جوانی
دهانه لگام، سرکشی، داد خواهی، شور گیا، زهر
گروه گروهی از مردم، راه، سبد میوه
تحمل کننده و آرام گیرنده و متحمل و بردبار
سیرابی جانوران علفخوار (گوسفند گاو گوساله و غیره) که محل ذخیره علف در موقع چریدن آنهاست. این قسمت در حقیقت اولین بخش معده نشخوار کنندگان است که در حکم کیسه ای حجیم برای ذخیره است سیرابی
معده گاو و گوسفند، معده حیوانات خصوصاً حیوانات علفخوار
خم بزرگی که در آن غله می ریزند
معدۀ حیوانات علف خوار، اشکمبه، اشکنبه، چرینه
صبور، بردبار
مونث شکی و خواسته، مانده
صبر و آرام و تحمل، آرام و صبر کردن
یک بومادران (مفرد شیب)، سپید مویی سپید شدن سر برنجاسپ درختی که یکی از گونه های افسنتین (خارا گوش) به شمار میرود، گونه ای از ریحان که ریحان کرمانی نیز نامیده می شود
گیاه ریحان کرمانی
افسنتین، گیاهی خودرو با ساقه های بلند، برگ های کرک دار، شاخه های انبوه و گل های زرد کوچک که برای معالجۀ لقوه، فالج، رعشه و امراض معده و کبد به کار می رفته، خاراگوش
افسنتین، گیاهی خودرو با ساقه های بلند، برگ های کرک دار، شاخه های انبوه و گل های زرد کوچک که برای معالجۀ لقوه، فالج، رعشه و امراض معده و کبد به کار می رفته، خاراگوش
صبر، آرام، شکیبایی، صبر و بردباری