جدول جو
جدول جو

معنی شکورچی - جستجوی لغت در جدول جو

شکورچی
(شَ)
دهی است از دهستان چای پارۀ بخش مرکزی شهرستان زنجان. سکنۀ آن 273 تن. آب ازرود خانه قزل اوزن و آجی چای. محصول عمده آنجا غلات ومختصر برنج است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
آنکه پیشه اش شکار کردن جانوران است، شکارگر، شکارگیر، صیّاد، صیدافکن، صیدبند، صیدگر، قانص، نخجیرگان، نخجیرگر، نخجیرگیر، نخجیروال، نخجیرزن، متصیّد، حابل
فرهنگ فارسی عمید
(شَ)
دهی از بخش ایذۀ شهرستان اهواز. سکنۀ آن 104 تن. آب از چاه و قنات. محصول عمده آنجا غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
مرکّب از: شکار فارسی + ’چی’، پسوند نسبت ترکی، شکارگر. شکارکننده. نخجیرگر. شکاری. نخجیروان. دامیار. قانص. شکره. قناص. (از یادداشت مؤلف)، صیاد.
- شکارچی باشی، میرشکار. رئیس و گردانندۀ امور مربوطبه شکار و سرپرست شکارچیان در دستگاههای سلطنتی. رجوع به میرشکار شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
شکار کننده، صیاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبکوری
تصویر شبکوری
یکی از بیماری های چشم که بیمار شبها جایی را نمی بیند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آخورچی
تصویر آخورچی
ستوربان دهنه دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلورچی
تصویر بلورچی
فروشنده لوازم و وسایل بلورین
فرهنگ لغت هوشیار
شکارگر شکاری شکار افگن شکار انداز خدنگ آه شکار افگن است لیک چه سود که از هزار یکی بر نشان نمیظید (ابوطالب کلیم) بهر شکار آمد برون کج کرده ابرو ناز را صانع خدای کان کمان داد آن شکار انداز را (میر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
صیاد، شکارگر
فرهنگ فارسی معین
دام گستر، دامیار، شکارگر، صیاد
فرهنگ واژه مترادف متضاد
شکارچی: عشقی بزرگ اگر به قیاس شراره آتش در وی می افتاد، دلیل که جنگ و فتنه در آن موضع پدید آید. اگر بیند که شراره های آتش سخت بزرگ بودند، دلیل بود که عذاب خدای عزوجل بدو رسد، یا بدان موضع رسد. اگر بیند که شراره آتش در میان مردمان افتد، دلیل کند که مردمان آن موضع رابا یکدیگر جنگ و خصومت افتد و آتش انداختن و بازی کردن به آتش سخن زشت گفتن بود. لوک اویتنهاو
فرهنگ جامع تعبیر خواب
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
الصّيّاد
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
Predator
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
prédateur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
捕食者
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
শিকারী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
хищник
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
Raubtier
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
хижак
دیکشنری فارسی به اوکراینی
شکارچی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
شکارچی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
ผู้ล่า
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
predador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
mdhubutuaji
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
yırtıcı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
捕食者
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
טורף
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
drapieżnik
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
pemangsa
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
शिकारी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
roofdier
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
depredador
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
predatore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
포식자
دیکشنری فارسی به کره ای