جدول جو
جدول جو

معنی شکوات - جستجوی لغت در جدول جو

شکوات
(شَ کَ)
جمع واژۀ شکوه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به شکوه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شهوات
تصویر شهوات
شهوت ها، چیزی را دوست داشتن و رغبت شدید به آن داشتن، جنبش نفس در طلب لذت و چیزهایی که دوست دارد، خواهش نفس ها، میلها و رغبت به درک لذت، میلها به جماع، جمع واژۀ شهوت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکلات
تصویر شکلات
نوعی شیرینی که با شیر، شکر، کاکائو و افزودنی های دیگر درست می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شوات
تصویر شوات
بوقلمون، پرنده ای از خانوادۀ ماکیان با پرهای سیاه رنگ و سر و گردن بی پر که قدرت پرواز ندارد
شوال، شوالک، سرخاب، پیروج، ابوقلمون، پیل مرغ، حربا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکوا
تصویر شکوا
گله کردن، شکایت کردن، گله و ناله، شکوه، شکایت
فرهنگ فارسی عمید
(شَ بَ)
جمع واژۀ شبا و شباه. (از منتهی الارب). رجوع به شباه شود
لغت نامه دهخدا
(شَ / شُ)
شواد. شوار. شوال. شوالک. (حاشیۀ برهان چ معین). پرنده ای است از جنس مرغابی و آن را سرخاب گویند وبعضی گفته اند مرغی است به سرخی مایل و هر زمان به رنگی و لونی برآید و به عربی بوقلمون و ابوبراقش خوانند. (برهان). سرخاب از برهان و جهانگیری و در تحفهالسعادت و سروری بمعنی چرز است که به عربی حباری گویند و بعضی گویند که فیل مرغ. (غیاث اللغات). سرخاب. (مؤید الفضلاء). کروان. حباری ̍. (منتهی الارب) (نصاب). شواد. مرغی است که هزار چرز گویند و به تازی حباری خوانند. و بعضی گفته اند بوقلمون که هر زمانی برنگی درآید و نماید و ماکیان فرنگی گویند و اول اصح است. (جهانگیری) (از آنندراج) (از انجمن آرا). جانوری است پرنده مانند مرغابی که هم در آب و هم در خشکی زندگانی کند. (فهرست مخزن الادویه) : جنبار، جنبر، چوزۀ شوات. حباجر، حبارج، حبجر، شوات نر. خرب، شوات نر. عثمان، چوزۀ شوات. عنز، شوات ماده. نهار، شوات نر، و مادۀ آن را لیل خوانند. (منتهی الارب). و رجوع به شواد و دیگر مترادفات کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
شکوی. ناله. شکوه. گله. (ناظم الاطباء). شکوی. گله. (یادداشت مؤلف). رجوع به شکوی شود
لغت نامه دهخدا
(کَوْ وا)
جمع واژۀ کوه (ک و و / ک و و) . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به کوه شود
لغت نامه دهخدا
(کُخُرْ رَ)
دهی از دهستان پشتکوه سورتچی بخش چهاردانگه است که در شهرستان ساری واقع است و 265 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
مأخوذ از تازی، داغی و ابزاری آهنین که بدان داغ می کنند. (ناظم الاطباء). مکواه. و رجوع به مکواه شود
لغت نامه دهخدا
(شَ فَ)
جمع واژۀ شفه. (اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). جمع واژۀ شفه، به معنی لب. (آنندراج). و رجوع به شفه شود
لغت نامه دهخدا
نخله بک صالح. وی دارای سمت عالی دولتی در مصر بود. او راست: تاریخ الخلفاء که آنرا به فرانسه نوشته و بعد به تازی برگردانده است (1013 میلادی). (از معجم المطبوعات مصر)
لغت نامه دهخدا
(شَ ذَ)
جمع واژۀ شذاه در تمام معانی آن. (از ذیل اقرب الموارد). رجوع شود به شذاه
لغت نامه دهخدا
(رَ کَ)
جمع واژۀ رکوه یا رکوه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جمع واژۀ رکوه. (از اقرب الموارد). رجوع به رکوه شود
لغت نامه دهخدا
(شَ هََ)
جمع واژۀ شهوه. (ترجمان علامۀ جرجانی) (اقرب الموارد). رجوع به شهوه شود، میلها و آرزوها. (ناظم الاطباء) ، اشتیاق و رغبت و خواهش هوا. (ناظم الاطباء) : بلذت علم از لذات ملک و شهوات دنیا قناعت نمود. (ترجمه تاریخ یمینی ص 424). هرکه ترک شهوات ازبهر قبول خلق داده است از شهوت حلال بشهوت حرام افتاده است. (گلستان). رجوع به شهوت و شهوه شود.
- شهوات نفسانی، میل و خواهش نفس و حرص و اشتیاق آن و طمع و اشتهای آن. (ناظم الاطباء).
- شهوات نفسانیه، شهوات نفسانی. (ناظم الاطباء). رجوع به شهوات نفسانی شود.
، حرص. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ کِ)
جمع واژۀ شکره. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به شکره شود
لغت نامه دهخدا
(شَکْ کی یا)
هر چیزی که شخص در آن شک کرده باشد، هر چیزی که در وی شبهه بود، هر چیز که شخص در آن دودل و متردد باشد. (ناظم الاطباء) ، (اصطلاح فقهی) در شرعیات مواردی که در نماز شک کنند و دارای احکام خاصی است، مثلاً کسی در حال قیام شک میکند بین سه و چهار رکعت، در این صورت باید بنا را بر چهار بگذارد و نماز را تمام کند و پس از اتمام نماز یک رکعت نماز احتیاط ایستاده یا دو رکعت نماز نشسته بخواند. رجوع به جامع عباسی صص 85- 88 و رساله های عملیه شود
لغت نامه دهخدا
(شُ کُ)
نوعی شیرینی که با شیر و شکر و کاکائو ساخته شود. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
مرض. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رکوات
تصویر رکوات
جمع رکوه، کوزه ها مشک ها دولک ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهوات
تصویر شهوات
میلها و خواهشها و آرزوها
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی خرمکه گونه ای شیرینی خوردنی یا شیرابه نوشیدنی از شیر و شکر و خرمک (کاکائو) نوعی شیرینی که با شیر و شکر و کاکائو ساخته می شود. نوعی شیرینی که با شیر و شکر و کاکائو ساخته شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکیات
تصویر شکیات
هر چیزی که شخص در آن شک کرده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکیات
تصویر شکیات
((شَ کّ))
جمع شکیه، شک کردن های نمازگزار در عدد رکعت ها یا در اجرای جزئی از اجزای نماز و آن را احکامی مخصوص است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شهوات
تصویر شهوات
((شَ هَ))
جمع شهوت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شکلات
تصویر شکلات
((شُ کُ))
خمیر نسبتاً سفت شده شکر و کاکائو و وانیل
فرهنگ فارسی معین
شکایت، شکوائیه، گلایه، گله
فرهنگ واژه مترادف متضاد
شرینی ها جمله در خواب سخن های خوش و مال و منفعت هستند شکلات نیز مشمول این تعبیر قرار می گیرد اما این شیرینی چون آمیخته به قهوه یا کاکائو است تعبیر متفاوتی پیدا می کند. شکلات در خواب لذت گناه آلود است که غم می آورد و اندوه می آفریند. اگر در خواب ببینید که شکلات می خورید به دنبال دل خود می روید و کاری را انجام می دهید که دوست دارید ولی از نظر دیگران پسندیده نیست و در نتیجه شما غمین و ملول می شوید. تبعیت از هوای نفس همیشه ملال می آورد و موجب ملامت می شود. دیدن شکلات در خواب کاری است از همین نوع. خریدن شکلات یا هدیه گرفتن نیز همین تعبیر را دارد ولی تعارف دادن و هدیه بردن نشانه آن است که شما برای دیگری خوشحالی همراه با اندوه و تاسف می برید و سبب ناراحتی او می شوید. اگر طعم قهوه یا کاکائوی شکلات زیاد باشد این تفاوت قطعیت بیشتری پیدا می کند و میزان اندوه و تاسف بر شادی و شعف آن می چربد ولی اگر شهد شکلات بیشتر باشد و طعم قهوه و کاکائو مختصر محسوس باشد شادی بیشتر است و اندوه کمتر. نفایس الفنون
فرهنگ جامع تعبیر خواب
از توابع چهاردانگه ی سورتچی شهرستان ساری
فرهنگ گویش مازندرانی