شیرین زبان و شیرین سخن. (ناظم الاطباء). شیرین گفتار. (آنندراج) : آنان که پریروی و شکرگفتارند حیف است که روی خوب پنهان دارند. سعدی. مگر طوبی برآمد در سرابستان جان من که بر هر شعبه ای مرغی شکرگفتار می بینم. سعدی. سعدی اندازه ندارد که چه شیرین سخنی باغ طبعت همه مرغان شکرگفتارند. سعدی. کجا همی رود آن شاهد شکرگفتار چرا همی نکند بر دو چشم من رفتار. سعدی
شیرین زبان و شیرین سخن. (ناظم الاطباء). شیرین گفتار. (آنندراج) : آنان که پریروی و شکرگفتارند حیف است که روی خوب پنهان دارند. سعدی. مگر طوبی برآمد در سرابستان جان من که بر هر شعبه ای مرغی شکرگفتار می بینم. سعدی. سعدی اندازه ندارد که چه شیرین سخنی باغ طبعت همه مرغان شکرگفتارند. سعدی. کجا همی رود آن شاهد شکرگفتار چرا همی نکند بر دو چشم من رفتار. سعدی
سپاس و سپاسگزاری و ادای شکر نعمت. (ناظم الاطباء) : طریق شکرگزاری ّ این حقوق این بود که در رکاب تو نقد روان برافشانم. صائب. - شکرگزاری کردن، سپاسگزاری کردن. سپاس نعمت حق یا کسی را گفتن. سپاس گفتن: چون فتحنامه به عمر بن الخطاب رسید شاد شد و شکرگزاری کرد. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 114). به زیر علم گودرز پیران را کشته یافت شکرگزاری کرد. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 46). گر کسی شکرگزاری کند این نعمت را نتواند که همه عمر برآید ز سجود. سعدی
سپاس و سپاسگزاری و ادای شکر نعمت. (ناظم الاطباء) : طریق شکرگزاری ّ این حقوق این بود که در رکاب تو نقد روان برافشانم. صائب. - شکرگزاری کردن، سپاسگزاری کردن. سپاس نعمت حق یا کسی را گفتن. سپاس گفتن: چون فتحنامه به عمر بن الخطاب رسید شاد شد و شکرگزاری کرد. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 114). به زیر عَلَم گودرز پیران را کشته یافت شکرگزاری کرد. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 46). گر کسی شکرگزاری کند این نعمت را نتواند که همه عمر برآید ز سجود. سعدی