- شکربار
- بسیار شیرین
معنی شکربار - جستجوی لغت در جدول جو
- شکربار ((ش کَ))
- شکرریزنده، بسیار شیرین
- شکربار
- شکرریز، بسیار شیرین
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شکر ریزنده، بسیار شیرین
آتش بار، آنچه از آن ریزه های آتش می بارد
آن مقدار بار که شتر بتواند حمل کند، بار شتر
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
پادشاه، شاه، فرمانروا، حاکم، یارشهر، نام پسر برزو، پسر سهراب، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از چهار پسر شیرین و خسروپرویز پادشاه ساسانی
گریان، اشک ریز اشک افشان
بطریقه و برفتار
سلطان
مامور پلیس، پلیس
متواتر، پی در پی، مکرراً
پسته، بادام، قیسی خشک، فندق، گردو، کشمش، برگه هلو و زردآلو و بعبارت دیگر میوه های خشک از قبیل میوه های فوق و آلو و آلوچه و آلبالو و زردآلو و آلوی خشک و انجیر خشک و غیره را گویند، خشکه بار
مار بزرگ
هر کار مفت و رایگان که بزور و جبرا اجرا گردد
موتاب
مقدار بار یک شتر شتر بار
بار شتر باری که به اندازه قدرت حمل یک شتر باشد
قطعه ای از شکر
جایی که شکر فراوان باشد شکر زار، جایی که نیشکر زراعت کنند
گرفتار، نمک گیر
سپاسگزار
مانند شیر: شیروار با شمشیر صاعقه کردار حمله برده
کلانتر و بزرگ شهر، حاکم
حافظ نظم و شهر
مرزبان، حاکم و نگهدارنده شهر
حاکم و نگهدارندۀ شهر
شکرپاره، نوعی شیرینی
دارندۀ لشکر، نگهدار لشکر
آنچه که بوی مشک پراکنده سازد
نگهبان شتر، رانندۀ شتران، ساربان