جدول جو
جدول جو

معنی شکارانداز - جستجوی لغت در جدول جو

شکارانداز
(اَ لِ حَ / حِ فُ)
شکارافکن. شکاری. (از آنندراج). شکارچی. صیاد. (یادداشت مؤلف) :
بهر شکار آمد برون کج کرده ابرو ناز را
صانع خدایی کآن کمان داد آن شکارانداز را.
امیرخسرو (از آنندراج).
چشم بد دور ز مژگان شکاراندازت
که بر آهوی حرم حق تپیدن داری.
صائب تبریزی (از آنندراج).
دل پرخون از آن زلف شکارانداز میخواهم
چه گستاخم که خون کبک از شهباز میخواهم.
صائب تبریزی (از آنندراج).
شکارانداز دل از چشم بیباک تو می آید
سر آهو به گرد شوق فتراک تو می آید.
میر رضی دانش (از آنندراج).
و رجوع به مترادفات شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بارانداز
تصویر بارانداز
جای بار انداختن، قسمتی از ساحل یا بندرگاه که در آنجا کشتی ها بارهای خود را خالی می کنند، بارافکن، جایی که کاروان فرود بیاید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خارانداز
تصویر خارانداز
خارپشت، خارپشت بزرگ تیرانداز که خارهای بلند ابلق دارد و آن ها را مانند تیر می اندازد، جوجه تیغی، تشی، سیخول، زکاسه، سکاسه، رکاشه، اسگر، اسغر، سنگر، سگر، پهمزک، پیهن، بیهن، روباه ترکی، کاسجوک، جبروز، قنفذ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکراندا
تصویر شکراندا
آمیخته به شکر، هر چیزی که شکر در آن داخل کنند
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
کسان که شکارها را از اطراف به مرکز برمانند و گرد کنند سهولت صید شاه و امیری را. (از یادداشت مؤلف). آهوگردان. شکارران. شکارگردان
لغت نامه دهخدا
(اَ)
قسمتی از ساحل و یا بندرگاه و یا منزلی از راه که چارواداران یا کشتی ها و یا دیگر وسایل حمل و نقل مال التجاره و بار خود از ستور فروگیرند. قدسی گوید:
از خس و خار درین دشت صدا می آید
که درین منزل پرخوف مکن بارانداز.
(از آنندراج).
رجوع به بارافکن شود.
لغت نامه دهخدا
(اَ)
نوعی از خارپشت است که خارهای خود را مانند تیر اندازد. به عربی قنفذ گویند. (آنندراج). نوعی خارپشت است. (برهان قاطع). همان چوله است که خار ابلق اندازد و خاردار نیز گویند. (انجمن آرای ناصری). تشی. (رجوع به تشی شود). همان اسقر است که خارهای ابلق دارد و هر که قصد او کند بسوی او آن خارچون تیر اندازد. (فرهنگ رشیدی)
لغت نامه دهخدا
(اِ پَ)
شیرافکن. آنکه شیر را بر زمین اندازد، کنایه از مردم دلیر و بهادر و شجاع است. (از برهان)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
پستانی که پر از شیر باشد و از آن قطره قطره شیر بچکد. (برهان) (ناظم الاطباء). کنایه از پستان پرشیر است. (آنندراج) (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
(بَ کَ دَ / دِ)
چیزی که شکر در آن اندوده باشند. (آنندراج). بستنی که با شکر سازند. (ناظم الاطباء) :
زهر غمی نیست ظهوری به جام
کام اگر شد شکراندا چه حظ.
ظهوری (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خارانداز
تصویر خارانداز
نوعی از خارپشت است
فرهنگ لغت هوشیار
بخشی از ساحل یا بندرگاه که کشتی ها بار خود را آنجا بر زمین گذارند، جایی که کاروان فرود می آید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بارانداز
تصویر بارانداز
اسکله
فرهنگ واژه فارسی سره
اسکله، بندر، بندرگاه، لنگرگاه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بارانداز محوطه ای است از بندر که آنجا بارها را از کشتی به خشکی می آورند و از همان نقطه بار کامیون ها یا قطار و راه آهن می کنند و به نقاط دیگر می فرستند. در واقع بارانداز همان بندر است و دیدن بارانداز در خواب دو حالت دارد که باید بیننده خواب دقت نموده و مشخص کند. یک وقت پیاده شده اید و یک وقت است که سوار می شوید و می خواهید بروید. پیاده شدن فراغت از تشویش و نگرانی است. همچنان که سفر دریایی مخاطره آمیز است و چون به بندر و پایاب برسید احساس امنیت و راحت می کنید پیاده شدن در بندر نیز در عالم خواب خوب است چون بشارت می دهد که از نگرانی و تشویش رهایی خواهید یافت. اما یک وقت است که خود را در بارانداز می بینید و آنجا احساس می کنید که می خواهید به سفر دریا بروید و این گویای آن است که به کاری مخاطره آمیز اقدام می کنید. احتمالا با کسی شریک می شوید و یا وام می گیرید -
فرهنگ جامع تعبیر خواب
بار انداز
فرهنگ گویش مازندرانی