- شکاء (شَ)
بیماری. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء)
معنی شکاء - جستجوی لغت در جدول جو
- شکاء (تَ یَ)
کفته شدن ناخن کسی. (آنندراج) (منتهی الارب)
- شکاء (شِ)
جمع واژۀ شکوه. (منتهی الارب) (دهار) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). جمع واژۀ شکوه، به معنی پوست برۀ شیرخواره که در وی شیر و آب نهند. (آنندراج). و رجوع به شکوه شود
- شکاء
شکافتگی در ناخن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هر حیوانی که آن را با تیر زده یا با دام می گیرند، حیوان صید شده، نخجیر، صید
پسوند متصل به واژه به معنای شکافنده مثلاً خاراشکاف، کوه شکاف، اشکاف، کاف،
چاک، رخنه، درز، تراک، کلاف ابریشم،برای مثال شکوفه همچو شکاف است و میغ دیباباف / مه و خور است همانا به باغ در صراف (ابوالمؤید بلخی - شاعران بی دیوان - ۵۹)
چاک، رخنه، درز، تراک، کلاف ابریشم،
(نُ خوا / خا)
لغت نامه دهخدا
اشکاء کسی را، پذیرفتن شکایت وی را، فلس کوچک نازک و سبک که از مس جدا شود: اشکامه من نحاس. و اکنون آنرا رشکامه خوانند. (دزی ج 1 ص 25)
(اِ)
لغت نامه دهخدا
دهی جزء دهستان دهشال بخش آستانۀ شهرستان لاهیجان است که در 1200گزی شمال خاور آستانه و 3000 گزی دهشال واقع است. محلی جلگه، معتدل، مرطوب و مالاریائی و سکنۀ آن 590 تن میباشد. مذهب مردم شیعه و زبان آنان گیلکی، فارسی است. آب آن از حشمت رود و سفیدرود تأمین میشود. محصولات آن برنج، ابریشم، کنف و شغل اهالی زراعت است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
خرید، فروش، کناره کنار، فروش ازواژگان دوپهلو، بهای کالا خریدن، فروش (از اضداد)
کسی که بسیار شک و تردید داشته باشد همرده زنجیره گون، خانه های جور، همریخت از پارسی شکدار پر گمان بسیار شک کننده، جمع شکاکین، کسی که منکر حصول علم باشد شکاکیت شکاکین شکاکان
میخ، زره تنگ، چاه تنگ دهانه، جمع اسک و سکاء، کران، پستی فرومایگی، بویه رامک بویه مشکک، دیو جولاهه گونه ای تننده درشت، سوراخ کژدم کر، زره تنگ
جمع شریک، آنانکه در کار یا مال سهم دارند، انباز مشارکت همدست، جمع شرکا (ء) یا شریک جرم. کسی است که قسمتی از اعمال اصلی جرم را انجام داده است. یا شریک مال. کسی است که با دیگری در کل ثروت یا سرمایه تجارت شریک است
تنگی تیره روزی بینوایی، گمراهی سختی بدبختی. یا شقاء اصغر. بدبختی کهین مقابل شقاء اکبر. و شقاء اوسط. یا شقاء اکبر. بد بختی مهین مقابل شقاء اصغر و شقاء اوسط. یا شقاء اواسط. بدبختی میانه مقابل شقاء اصغر و شقاء اکبر
