جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با شتاء

شتاء

شتاء
ب-ه گفت-ۀ مب-رد: جَمعِ واژۀ شَتوَه است و به قولی مفرد است. و جمع آن شُتی ّ و اَشتِیَه آید. (از اقرب الموارد) ، زمستان و سرما. ج، شتی. اشتیه. (منتهی الارب). زمستان. (ترجمان القرآن جرجانی) : رحله الشتاء و الصیف. (قرآن 2/106). فصل چهارم از فصول چهارگانه سال است که سه فصل دیگر آن، بهار، تابستان و پائیز است و آن در هر نیمکره از زمانی آغاز میگردد که روزها در نهایت کوتاهی باشد و میل اشعۀ آفتاب از هر موقع زیادتر. فصل زمستان، پس از فصل پائیز و قبل از بهار است و سه ماه زمستان در سال شمسی، دی، بهمن و اسفند است. مقابل تابستان. فصل و موسم سرما. و در فارسی اغلب به صورت ’شتا’ بی همزه آید. رجوع به شتا شود
لغت نامه دهخدا

شتاء

شتاء
مشاتاه. یعنی بر شتاء معامله کردن. (از منتهی الارب). معامله کردن با کسی در زمستان. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

شتاب

شتاب
جستن و خواستن امری پیش از وقت آن، عجله، دستپاچگی، تندی، تعجیل
شتاب
فرهنگ لغت هوشیار

شراء

شراء
خرید، فروش، کناره کنار، فروش ازواژگان دوپهلو، بهای کالا خریدن، فروش (از اضداد)
فرهنگ لغت هوشیار