جدول جو
جدول جو

معنی شوگا - جستجوی لغت در جدول جو

شوگا
(شَ / شُو)
شوغاست که جای خوابیدن چهارپایان باشد در شب. (برهان). آغل. رجوع به شبگاه و شوغا شود
لغت نامه دهخدا
شوگا
محلی که شبها گاو و گوسفندان در آن بیتوته کنند غاریا چهار دیواری که شبها گله ها را در آن جا دهند
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شوکا
تصویر شوکا
(دخترانه)
در گویش مازندران آهو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شوشا
تصویر شوشا
(دخترانه)
نام قدیم شوش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شوکا
تصویر شوکا
نوعی گوزن کوچک با دم کوتاه و کفل سفید که نوع نر آن شاخ دار است و در جنگل ها زندگی می کند
چادر یا جامۀ درشت بافت
لباس خشن که درشتیش به سبب نو بودن آن باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یوگا
تصویر یوگا
مجموعه ای از تمرین های فیزیکی برای کسب قدرت روحی، در آیین هندو، انجام تمرینات و ریاضت های طاقت فرسا و اعمال حیرت انگیز منافی اصول علمی و ساختمان فیزیکی بدن انسان برای تزکیۀ نفس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شوگاه
تصویر شوگاه
شوغا، چهاردیواری که شب ها گوسفندان را میان آن جا می دهند، جای خوابیدن گوسفندان در شب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شورا
تصویر شورا
کنکاش، مشورت، چهل و دومین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۵۳ آیه، حم، عسق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شوها
تصویر شوها
ویژگی زن اخمو، بداخم، ترش رو، زشت رو، نیکورو، زیبا، شوم، نامبارک. در معنای ۲ و ۳ از اضداد است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شولا
تصویر شولا
خرقه، خرقۀ درویشی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شوغا
تصویر شوغا
چهاردیواری که شب ها گوسفندان را میان آن جا می دهند، جای خوابیدن گوسفندان در شب
فرهنگ فارسی عمید
(دُ)
مخفف دوگانه. (لغت محلی شوشتر). رجوع به دوگانه شود، (اصطلاح موسیقی) مخفف دوگاه. نوایی است از موسیقی. (لغت محلی شوشتر)
لغت نامه دهخدا
(شَ / شُو گَ)
شب گز. گزنده به شب. غریب گز. غریب گزک: در دامغان و قومس چیزی باشد مانند عدس آن را شوگز خوانند، هر جا که بگزد دست و پای و آن عضو عفن شود. (تاریخ بیهق)
لغت نامه دهخدا
بمعنی زمین پست، ابن رعمه بن کوش بن حام بن نوح. (سفر پیدایش 10:7) (قاموس کتاب مقدس). رجوع به مادۀ قبل و نیز دو مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
به یونانی شونیز است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(اَ نَ / نِ فُ)
مؤلف در چند یادداشت این کلمه را اصطلاح قاطرچی ها و چارواداران دانسته است با قید علامت تردید، و ممکن است صورتی از شب پا باشد یعنی نگهبان و محافظ ستور به شب هنگام
لغت نامه دهخدا
(شَ / شُو)
شوربا، آهار نساجان. (ناظم الاطباء). رجوع به شوربا شود
لغت نامه دهخدا
(شَ / شُو)
کولا. کپنک. جامۀ نمدین خشن کردان و لران و کشاورزان. نمد. دلق گونۀ پشمین از نسیجی خشن فقرا را. جبه گونه از پشم که به زمستان روستائیان و کردان و درویشان درپوشند. (یادداشت مؤلف). خرقه. خرقۀ درویشان. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
به سریانی اسم پنجنگشت است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
نام هریک از ادوار هندی عالم، (یادداشت مؤلف)، رودۀ گوسفند پاک نکرده، (صحاح الفرس)
لغت نامه دهخدا
(شَ / شُو)
حظیره، یعنی جای گوسفندان. (صحاح الفرس). حصارو محوطه ای را گویند که شبها گاوان و گوسفندان و چهارپایان دیگر در آنجا باشند. (برهان). شبغا یعنی جای شب گوسپندان و شوگا نیز گفته اند. (فرهنگ رشیدی). همان شبغا یعنی شب جای، اصل در این لغت شب گاه است و شو تبدیل شب است. (انجمن آرا). جای شب بودن گوسفندان و شوگا نیز گفته اند. (فرهنگ اسدی). خبک. آغل. (حاشیۀ فرهنگ اسدی). غول. نغل. (یادداشت مؤلف) :
چو گرگ دزد گیرد قصد شوغا
شبان اندر شبان افتد به غوغا.
لطیفی.
و رجوع به شبغا شود
لغت نامه دهخدا
غمگین، اندوه ناک، (آنندراج)، بسیار حزین و غمگین، دارای مصیبت و حزن بسیار، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ / شُو)
از جنس گاو کوهی است که به عربی وعل گویند و آن حیوانی است سیاه رنگ بقدر گاومیش کوچکی و به ترکی جریر گویند. در مازندران بسیار است. (انجمن آرا) (آنندراج). به لغت تنکابن وعل است از انواع بقرالوحش. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(شَ وَ / وِ)
جمع واژۀ شوه. اسباب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ / شُو)
شب گاه. محوطه ای باشد بجهت شب خوابیدن چهارپایان. (برهان). شوغا. شوغار. شوغاره. شوغاه. آغل: حظیره، شوگاه اشتر. (مهذب الاسماء). الاستیصاد، شوگاه ساختن گوسفند را. (مصادر زوزنی، از حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شوغا
تصویر شوغا
محل خوابیدن گوسفندان در شب
فرهنگ لغت هوشیار
روسی ک بر زه آهوی شاخدار (گویش گیلکی) این واژه را آنندراج پارسی دانسته در واژه نامه مازندرانی نیز آمده (اردک ماهی) روسی ک (گویش گیلکی) سیکا ماهی (سیکا اردک واژه نامه مازندرانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شولا
تصویر شولا
خرقه رخقه درویشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوگا
تصویر اوگا
ترکی زیر کمرد مرد بزرگ در عقل و کیاست
فرهنگ لغت هوشیار
محلی که شبها گاو و گوسفندان در آن بیتوته کنند غاریا چهار دیواری که شبها گله ها را در آن جا دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوغا
تصویر شوغا
((شَ))
جای خوابیدن گاو و گوسفند در شب
فرهنگ فارسی معین
مجموعه ای از تمرین های بدنی برای تأمین تن درستی و به دست آوردن قدرت روحی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شوکا
تصویر شوکا
کوچک ترین گوزن ایران از راسته جفت سمان دارای کفل سفید و دم کوتاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شولا
تصویر شولا
((شُ یا شَ))
خرقه، جامه گشاد و بلندی که روی لباس های دیگر می پوشند
فرهنگ فارسی معین
پشمینه، خرقه
فرهنگ واژه مترادف متضاد