نوعی گوزن کوچک با دم کوتاه و کفل سفید که نوع نر آن شاخ دار است و در جنگل ها زندگی می کند چادر یا جامۀ درشت بافت لباس خشن که درشتیش به سبب نو بودن آن باشد
نوعی گوزن کوچک با دم کوتاه و کفل سفید که نوع نر آن شاخ دار است و در جنگل ها زندگی می کند چادر یا جامۀ درشت بافت لباس خشن که درشتیش به سبب نو بودن آن باشد
مجموعه ای از تمرین های فیزیکی برای کسب قدرت روحی، در آیین هندو، انجام تمرینات و ریاضت های طاقت فرسا و اعمال حیرت انگیز منافی اصول علمی و ساختمان فیزیکی بدن انسان برای تزکیۀ نفس
مجموعه ای از تمرین های فیزیکی برای کسب قدرت روحی، در آیین هندو، انجام تمرینات و ریاضت های طاقت فرسا و اعمال حیرت انگیزِ منافی اصول علمی و ساختمان فیزیکی بدن انسان برای تزکیۀ نفس
مؤلف در چند یادداشت این کلمه را اصطلاح قاطرچی ها و چارواداران دانسته است با قید علامت تردید، و ممکن است صورتی از شب پا باشد یعنی نگهبان و محافظ ستور به شب هنگام
مؤلف در چند یادداشت این کلمه را اصطلاح قاطرچی ها و چارواداران دانسته است با قید علامت تردید، و ممکن است صورتی از شب پا باشد یعنی نگهبان و محافظ ستور به شب هنگام
کولا. کپنک. جامۀ نمدین خشن کردان و لران و کشاورزان. نمد. دلق گونۀ پشمین از نسیجی خشن فقرا را. جبه گونه از پشم که به زمستان روستائیان و کردان و درویشان درپوشند. (یادداشت مؤلف). خرقه. خرقۀ درویشان. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)
کولا. کپنک. جامۀ نمدین خشن کردان و لران و کشاورزان. نمد. دلق گونۀ پشمین از نسیجی خشن فقرا را. جبه گونه از پشم که به زمستان روستائیان و کردان و درویشان درپوشند. (یادداشت مؤلف). خرقه. خرقۀ درویشان. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)
حظیره، یعنی جای گوسفندان. (صحاح الفرس). حصارو محوطه ای را گویند که شبها گاوان و گوسفندان و چهارپایان دیگر در آنجا باشند. (برهان). شبغا یعنی جای شب گوسپندان و شوگا نیز گفته اند. (فرهنگ رشیدی). همان شبغا یعنی شب جای، اصل در این لغت شب گاه است و شو تبدیل شب است. (انجمن آرا). جای شب بودن گوسفندان و شوگا نیز گفته اند. (فرهنگ اسدی). خبک. آغل. (حاشیۀ فرهنگ اسدی). غول. نغل. (یادداشت مؤلف) : چو گرگ دزد گیرد قصد شوغا شبان اندر شبان افتد به غوغا. لطیفی. و رجوع به شبغا شود
حظیره، یعنی جای گوسفندان. (صحاح الفرس). حصارو محوطه ای را گویند که شبها گاوان و گوسفندان و چهارپایان دیگر در آنجا باشند. (برهان). شبغا یعنی جای شب گوسپندان و شوگا نیز گفته اند. (فرهنگ رشیدی). همان شبغا یعنی شب جای، اصل در این لغت شب گاه است و شو تبدیل شب است. (انجمن آرا). جای شب بودن گوسفندان و شوگا نیز گفته اند. (فرهنگ اسدی). خبک. آغل. (حاشیۀ فرهنگ اسدی). غول. نغل. (یادداشت مؤلف) : چو گرگ دزد گیرد قصد شوغا شبان اندر شبان افتد به غوغا. لطیفی. و رجوع به شبغا شود
از جنس گاو کوهی است که به عربی وعل گویند و آن حیوانی است سیاه رنگ بقدر گاومیش کوچکی و به ترکی جریر گویند. در مازندران بسیار است. (انجمن آرا) (آنندراج). به لغت تنکابن وعل است از انواع بقرالوحش. (فهرست مخزن الادویه)
از جنس گاو کوهی است که به عربی وعل گویند و آن حیوانی است سیاه رنگ بقدر گاومیش کوچکی و به ترکی جریر گویند. در مازندران بسیار است. (انجمن آرا) (آنندراج). به لغت تنکابن وعل است از انواع بقرالوحش. (فهرست مخزن الادویه)
روسی ک بر زه آهوی شاخدار (گویش گیلکی) این واژه را آنندراج پارسی دانسته در واژه نامه مازندرانی نیز آمده (اردک ماهی) روسی ک (گویش گیلکی) سیکا ماهی (سیکا اردک واژه نامه مازندرانی)
روسی ک بر زه آهوی شاخدار (گویش گیلکی) این واژه را آنندراج پارسی دانسته در واژه نامه مازندرانی نیز آمده (اردک ماهی) روسی ک (گویش گیلکی) سیکا ماهی (سیکا اردک واژه نامه مازندرانی)