- شوهه
- زشتی، دوری
معنی شوهه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پوشیدگی، گمان
پوشیدگی کار و مانند آن
جمال و زیبائی و ظرافت
غلیواج موشگیر
ترفند
جمع شاه، گوسپندان پوست سر
بر باد رفته داراک نیست شده اندک اندکی
زوج، مرد آنگاه که زن گرفته باشد
خار پشت نر
فرانسوی تکان خوردن، بر خوردن، به هم خوردن تک از شوک سر نیزه زینه سر تیز، توان، نیش نیش کژدم، دفتین شانه جولاهگان، چنگال خوراک خوری، سیخک پای خروس، (با این آرش در فارسی به کار می رود) : برفره فرهت داب شکوه واحد شوک یکی خار. یا شوکه بیضا. باد آورد، کنگر خر
پینه و آبله ای که بر دستو پا به سبب کار کردن و راه رفتن به هم رسد
آماس پهلو (ذات الجنب)، شکمدرد، جهیدن رگ
طلا یا نقره که آنرا گدازند و در ناوچه ریزند شمش شفشه، هرچیز شبیه بشمش، لوح چیز طولانی و کوتاه (مانند لوح مزار محراب مسجد تخته حمام)، آبی که در زمستان بر سر ناودان یخ بندد و آویزان شود، ریزه هر چیز، پشته بلندی
راه ساخته و پرداخته، جاده هموار
جسمی است سفید و متبلور شبیه نمک که در شوره زارها بدست میاید، بطریق مصنوعی هم ساخته میشود
آواز اسب، بانگ اسب
ورن آژو، گرایش پژهان پژهه خواهش دل، خوار تاری (اشتها)
پوشیدگی کاری یا امری، امری که در آن حکم به صواب یا خطا نتوان کرد، شک و گمان، در فقه اشکال در تمیز دادن حق از باطل یا حلال از حرام
ویژگی کسی که دچار شوک شده
شوکه شدن: دچار شوک شدن
شوکه شدن: دچار شوک شدن
خار، هر یک از زائده های نوک تیزی که در شاخه های بعضی درختان و گیاهان می روید، تیغ، هر چیز شبیه تیغ گیاه
ویژگی جادۀ هموار و شن ریزی شده
شکوه، جاه و جلال، زیبایی، جمال
ماده ای شیمیایی و سفید رنگ که در تهیۀ باروت به کار می رود، زمینی که در آن نمک و این ماده باشد، کنایه از ویژگی زمینی که نتوان در آن کشت و کار کرد، بی حاصل
شورۀ سر: در پزشکی پوسته های ریز که به واسطۀ قارچ های کچلی یا عارضۀ دیگر از پوست سر جدا می شود و در لا به لای موها جا می گیرد
شورۀ سر: در پزشکی پوسته های ریز که به واسطۀ قارچ های کچلی یا عارضۀ دیگر از پوست سر جدا می شود و در لا به لای موها جا می گیرد
جای ریختن خاکروبه و آشغال در کنار کوچه یا محل دیگر
ویژگی زن اخمو، بداخم، ترش رو، زشت رو، نیکورو، زیبا، شوم، نامبارک. در معنای ۲ و ۳ از اضداد است
تل، پشته، بلندی و برآمدگی چیزی، برآمدگی جلو و عقب زین اسب، موج آب، نهیب، حمله، برای مثال چو در معرکه برکشم تیغ تیز / به کوهه کنم کوه را سنگ ریز (نظامی۵ - ۷۹۴)
ناوچۀ آهنی که سیم و زر گداخته را در آن می ریزند تا شمش شود
دهانه کوی، دهانه راه، دهانه جوی، شورش و غوغا
زین اسب، موج آب و بمعنی نهیب و حمله