معنی شکوهه - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با شکوهه
شکوفه
شکوفه
گل درخت میوه دار که پیش از روییدن برگ شکفته می شود، غنچه مثلاً شکوفۀ هلو و زردآلو، کنایه از قی، استفراغ
فرهنگ فارسی عمید
اشکوهه
اشکوهه
آروغ، سِکسِکه، انقباض ناگهانی و غیرارادی عضلۀ دیافراگم که به صورت صداهای پی در پی از حلق خارج می شود، زَغَنگ، هُکچه، سَچُک، هُکَک، فُواق، اِسکِرَک، سَکیله، هُکهُک
فرهنگ فارسی عمید
اشکوهه
اشکوهه
فواق بعربی. (شعوری ج 1 ص 148). آروغ و فواق و آنرا اشکهه نیز گویند. (ناظم الاطباء). و رج__وع به اشکهه شود.
لغت نامه دهخدا
شکوهج
شکوهج
شکوهنج. حسک. خسک. خارخسک. حمص الامیر. (یادداشت مؤلف). خسک است. (منتهی الارب). اسم معرب خسک است. (تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به مترادفات کلمه شود
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.