بعل. زوج. (آنندراج). شوی. جفت. همسر. میره. حلیل. (یادداشت مؤلف) (مهذب الاسماء). مرد آنگاه که زن گرفته باشد: مرا شوهری بود بازارگان گزیده همی در میان سران. فردوسی. پس یعقوب آنجا (زمین مصر) مقام کرد و زلیخا یوسف را به شوهر کرد. (مجمل التواریخ). شوهر که نه درخورد زن باشد ناکرده اولیتر. (مرزبان نامه). نه لایق بود عیش با دلبری که هر بامدادش بود شوهری. سعدی. اجتلاء، جلوه دادن عروس را بر شوهر. (منتهی الارب). - به شوهر دادن، عروس کردن. دختر را به شوی سپردن: تو روی دختر دلبند طبعمن بگشای که پیر گشت و ندادم به شوهر عنین. سعدی
بَعْل. زوج. (آنندراج). شوی. جفت. همسر. میره. حلیل. (یادداشت مؤلف) (مهذب الاسماء). مرد آنگاه که زن گرفته باشد: مرا شوهری بود بازارگان گزیده همی در میان سران. فردوسی. پس یعقوب آنجا (زمین مصر) مقام کرد و زلیخا یوسف را به شوهر کرد. (مجمل التواریخ). شوهر که نه درخورد زن باشد ناکرده اولیتر. (مرزبان نامه). نه لایق بود عیش با دلبری که هر بامدادش بود شوهری. سعدی. اجتلاء، جلوه دادن عروس را بر شوهر. (منتهی الارب). - به شوهر دادن، عروس کردن. دختر را به شوی سپردن: تو روی دختر دلبند طبعمن بگشای که پیر گشت و ندادم به شوهر عنین. سعدی
هر نوع مادۀ رنگی که در رنگرزی و تولید مواد غذایی کاربرد دارد، مایع رنگی صنعتی که در تولید نوشت افزار کاربرد دارد، استعداد و شایستگی، حقیقت، اصل و خلاصۀ چیزی، در فلسفه مفرد جواهر، مقابل عرض، آنچه قائم به ذات باشد، مفرد جواهر، هر یک از سنگ های گران بها مانند الماس، زمرد، یاقوت، فیروزه و مروارید که بیشتر برای زینت به کار برده می شود، کنایه از درخشش، جلا جوهر بوره: در علم شیمی اسید بوریک جوهر سرکه: در علم شیمی اسیداستیک جوهر فرد: در فلسفه ذره که قابل تجزیه نباشد، جزء لایتجزا جوهر گوگرد: در علم شیمی اسیدسولفوریک جوهر مورچه: در علم شیمی اسیدفرمیک
هر نوع مادۀ رنگی که در رنگرزی و تولید مواد غذایی کاربرد دارد، مایع رنگی صنعتی که در تولید نوشت افزار کاربرد دارد، استعداد و شایستگی، حقیقت، اصل و خلاصۀ چیزی، در فلسفه مفرد جواهر، مقابلِ عرض، آنچه قائم به ذات باشد، مفرد جواهر، هر یک از سنگ های گران بها مانند الماس، زمرد، یاقوت، فیروزه و مروارید که بیشتر برای زینت به کار برده می شود، کنایه از درخشش، جلا جوهَر بوره: در علم شیمی اسید بوریک جوهَر سرکه: در علم شیمی اسیداستیک جوهَر فرد: در فلسفه ذره که قابل تجزیه نباشد، جزء لایتجزا جوهَر گوگرد: در علم شیمی اسیدسولفوریک جوهَر مورچه: در علم شیمی اسیدفرمیک
ماده ای شیمیایی و سفید رنگ که در تهیۀ باروت به کار می رود، زمینی که در آن نمک و این ماده باشد، کنایه از ویژگی زمینی که نتوان در آن کشت و کار کرد، بی حاصل شورۀ سر: در پزشکی پوسته های ریز که به واسطۀ قارچ های کچلی یا عارضۀ دیگر از پوست سر جدا می شود و در لا به لای موها جا می گیرد
ماده ای شیمیایی و سفید رنگ که در تهیۀ باروت به کار می رود، زمینی که در آن نمک و این ماده باشد، کنایه از ویژگی زمینی که نتوان در آن کشت و کار کرد، بی حاصل شورۀ سر: در پزشکی پوسته های ریز که به واسطۀ قارچ های کچلی یا عارضۀ دیگر از پوست سر جدا می شود و در لا به لای موها جا می گیرد