مشهور. معروف. نامی. سرشناس: کبک رقاصی کند سرخاب غواصی کند این بدین معروف گردد وان بدان شاهر شود. منوچهری. ، تیغ و شمشیر کشیده. از نیام برآمده. آخته. خرج شاهراًسیفه، بیرون آمد شمشیر برکشیده: اندر صف مجادلت مذهب بر خصم تیغحجت تو شاهر. سوزنی
سپیدی نرگس. (منتهی الارب). اما در تاج العروس و شرح قاموس و اقرب الموارد این کلمه به صورت جمع ’اشاهر’ و مفرد آن ’اشهر’ ضبط شده است و گویا مؤلف منتهی الارب را سهوی رخ داده است