- شوغ
- پوست سخت و ستبر که در کف دست از کثرت کار کردن پیدا شود، پینه یا آبله ای که در پا از راه رفتن بسیار به هم رسد، شغه، شغر
معنی شوغ - جستجوی لغت در جدول جو
- شوغ
- پینه و آبله ای که در کف دست به علت کار زیاد و در کف پا به علت زیاد راه رفتن به وجود می آید
- شوغ
- چرک، ریم، شوخ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پینه و آبله ای که بر دستو پا به سبب کار کردن و راه رفتن به هم رسد
محل خوابیدن گوسفندان در شب
چهاردیواری که شب ها گوسفندان را میان آن جا می دهند، جای خوابیدن گوسفندان در شب
غیر معروف، ناشناس
غریب، بیگانه، مجهول، غیرمعروف، ناشناس، گمنام، برای مثال چه کنم از جفای دهر که من / هستم آشوغ در میان شما (طرطری - لغتنامه - آشوغ)
آشوغ، غریب، بیگانه، مجهول، غیرمعروف، ناشناس، گمنام
ناشناخته، گمنام
شوغا: بام مسیح و جای خردمندان این خاکدان طویله و شو غارش. (ناصر خسرو 209)
شوغا: بام مسیح و جای خردمندان این خاکدان طویله و شو غارش. (ناصر خسرو 209)
شوغا: بام مسیح و جای خردمندان این خاکدان طویله و شو غارش. (ناصر خسرو 209)
غار یا آغلی در کوه که شب ها گوسفندان در آن به سر ببرند
تکانه
خواستاری، شور، شادی
احساس، شوق، نشاط، اشتیاق
بذله گو
لاتینی تازی شده برغو کرنای گاودم کرنای گاودم یکی از آلات ذوات النفخ. نوع قدیمی آن از شاخ بوده و بعد آنرا از استخوان و فلز ساختند و آن برای تقویت صدای شخص نیز بهنگام مکالمه از مسافت دور بکار میرفت، نای بزرگ کرنای، نوعی از شیپور کوتاه که شکارچیان برای راندن شکار ازمحلی بمحل دیگر بکار برند نفیر، جمع ابواق بوقات. یا بوق اتومبیل. نوعی بوق مغناطیسی است که در اتومبیلها از آن استفاده کنند
شیری که زبد آنرا بگیرند و ماده پنیری آن بر جای باشد، ماستی که در آن آب ریخته و بهم زنند
چوبی که روی گردن جفت گاو نهند و گاو آهن را بدان بندند و زمین را شیار و تخم کنند
چوبی است که بدان ماست را هم زنند تا مسکه و کره از آن جدا گردد، چرخی که زنان رشته بدان ریسند
موزه ای که از پوست پشمدار بدوزند چکمه پشمین، چوبهای فوقانی آلاچیق
علم و نشان
پروانه داشتن روایی روانگی، گوارایی، فرو بردن می را، بچه پشتی
جای انبوه از جمعیت، اجتماع مردم
چیز پر نمک، نمکین و هر چیز که طعم نمک در آن باشد و بمعنی آشوب
گیاهی است از تیره چتریان که یک ساله است و ار تفاعش بین 30 سانتیمتر تا یک متر متغیر است. این گیاه در اکثر نقاط آسیا (از جمله ایران) و اروپای جنوبی و افریقا به طور خود رو می روید و غالبا کشت نیز میشود ریشه اش راست و مخروطی مایل به سفید و ساقه اش استوانه یی بی کرک و دارای خطوط طولی است. و در محل گره ها کمی فرو رفتگی دارد. برگهایش متناوب و دارای بریدگی های بسیار و بی کرک و گلهایش کوچک و زرد رنگند. است. میوه شوید کمی مسطح و دو فندقه ای است. میوه شوید دارای اثر محرک است. به علاوه باد شکن و مقوی معده و در ازدیاد شیر موثر است. از این میوه اسانسی استخراج میکنند شبت شود شبث سذاب البر رازیانج کاذب دره رزنه کاذب و الان کوچک
زنده دل، خوشگل، گستاخ
کاج از درختان
اصطلاح بازی فوتبال، ضربه سریع و تند به توپ و شوت کردن
مخلوط کردن، آمیختن
شوینده، بشورنده، شستن، شوهر
مشابهت مانندی، نحاس اصفر، شبه مثل، جمع اشباه. زیبایی، زشتی از واژگان دو پهلو، درازی گردن، سر بلندی، چشم زخم، آزمندی دل، نگریستن