- شورستان
- زمینی که دارای شوره است شوره زار
معنی شورستان - جستجوی لغت در جدول جو
- شورستان
- شوره زار، زمین پرشوره
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که مملکتی را فتح می کند، کشورگشا، کشور گیر
قبرستان
شهرستان، شهر
جایی که شکر فراوان باشد شکر زار، جایی که نیشکر زراعت کنند
شهر بزرگ با توابع
قبرستان، محل دفن مردگان، جایی که مردگان را زیر خاک می کنند، سرزمینی که در آن گور بسیار باشد
وادی خاموشان، غریبستان، مقبره، گورسان، کرباس محلّه، گوردان، مروزنه، مرزغن، ستودان
وادی خاموشان، غریبستان، مقبره، گورسان، کرباس محلّه، گوردان، مروزنه، مرزغن، ستودان
قبرستان
((شَ رِ))
فرهنگ فارسی معین
شهر بزرگ با توابع آن، هر یک از تقسیمات اداری استان که خود به چند بخش تقسیم می شود و زیر نظر فرماندار اداره می شود
قسمت اصلی شهرهای قدیم که در پیرامون قلعه ساخته می شد، شهرستان، شهر
بخشی از یک استان، شامل شهر و توابع آن، شارستان، شارسان، شارستان
شورستان، شوره زار، زمین پرشوره
گورستان
گلستان، جای پرجا
باغ خرما کویکستان
جایی که درختان توت درآن زیاد باشد توتستان
جایی که در آن درخت سرو بسیار باشد
محل دفن مردگان، جایی که مردگان را زیر خاک می کنند، سرزمینی که در آن گور بسیار باشد
گورستان، وادی خاموشان، غریبستان، مقبره، گورسان، کرباس محلّه، گوردان، مروزنه، مرزغن، ستودان
گورستان، وادی خاموشان، غریبستان، مقبره، گورسان، کرباس محلّه، گوردان، مروزنه، مرزغن، ستودان
لشکرگاه، جای انبوهی لشکر، برای مثال ز بانگ تبیره به بربرستان / تو گفتی زمین گشت لشکرستان (فردوسی - ۲/۷۱)
جایی که در آن کوه بسیار باشد، کوهسار
دادگاه، عدالت خانه، داوری خانه، داوری گاه
آموزشگاهی که در آنجا فنون هنری از قبیل نقاشی، موسیقی و امثال آن ها تعلیم داده می شود
بیمارستان، جایی که بیماران را پرستاری و معالجه می کنند، مریض خانه، بیمار خانه
شفا خانه، مستشفی، دار الشّفا، بیمارسان، هروانه گه
شفا خانه، مستشفی، دار الشّفا، بیمارسان، هروانه گه
کار بزرگ و برجسته، محل کار، کارگاه، قصه، حکایت، داستان، برای مثال خم زلف تو دام کفر و دین است / ز کارستان او یک شمّه این است (حافظ - ۱۲۸)
سرزمینی که در آن شکار فراوان باشد، جای شکار کردن، شکارگاه، نخجیرگاه، صیدگاه، متصیّد
جایی که درخت سرو بسیار باشد، در موسیقی لحنی از سی لحن باربد، برای مثال چو بر دستان «سروستان» گذشتی / صبا سالی به سروستان نگشتی (نظامی۱۴ - ۱۸۰)
توت زار، جایی که درخت توت بسیار باشد و توت فراوان به دست آید، توتستان
پارسی تازی گشته تبرستان نام این بخش از سرزمین ایران از واژه تبره گرفته شده که به آرش پشته و تپه و کوه های کوچک است
جائی که مردگان را دفن کنند
آنکه کشور ها را تسخیر کند کشور گشا کشور گیر: (ای شهنشاهی که اندر شاهی و مردی تر است رای پاک و تیغ تیز و بازوی کشور ستان)، (فرخی)
جائی که کوه بسیار باشد و آنرا کهستان هم نیز گویند
جایی که در آن درخت گردو بسیار باشد
جایی که در آن گوهر باشد