جدول جو
جدول جو

معنی شهند - جستجوی لغت در جدول جو

شهند
(شَ هََ)
بهبودی و نیکی. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سهند
تصویر سهند
(پسرانه)
کوه آتشفشان قدیمی در آذربایجان، نام کوهی آتشفشانی در آذربایجان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شهبد
تصویر شهبد
(پسرانه)
شاه بزرگ، صاحب اختیار، شهبد (به ضم ب) مرکب از شه (شاه) + بد (صاحب، خداوند)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شهود
تصویر شهود
شاهدها، حاضر شدن، جمع واژۀ شاهد، دیدن چیزی، گواه شدن، در تصوف آشکاری حقایق در دل، مشاهدۀ حق در ضمیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهنا
تصویر شهنا
سرنا، از سازهای بادی که از لوله ای دراز چوبی یا فلزی با چند سوراخ تشکیل شده، سورنای، سرغین، شاهنای، نای ترکی، سورنا، نای رومی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهند
تصویر مهند
شمشیر هندی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکند
تصویر شکند
کرم دراز و سرخ رنگی که در زمین های نمناک پیدا می شود، خراطین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شمند
تصویر شمند
شمن، مرتاض در میان بوداییان، راهب بودایی، بت پرست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پهند
تصویر پهند
دام، تله، برای مثال چون نهاد او پهند را نیکو / قید شد در پهند او آهو (رودکی - ۵۴۶)، دامی که با آن جانوران را صید کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهید
تصویر شهید
کشته شده در راه خدا، از نام های خداوند
فرهنگ فارسی عمید
شمشیر هندی: چون علوی و حسینی است ستوده است دو طرف او دو حد مهند. (منوچهری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهود
تصویر شهود
حاضر شدن، آشکارا، دیدن، مقابل غیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهید
تصویر شهید
کشته در راه خدا، بشهادت رسیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهاد
تصویر شهاد
جمع شهد، انگبین های مومدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکند
تصویر شکند
کرم خاکی
فرهنگ لغت هوشیار
شمن. توضیح این کلمه را به معنی ترسناک افغان و نوحه کننده نوشته اند و بیت ذیل را از ناصر خسرو شاهد آورده اند: برهمندی را بدل در جای کن گر همی زایزد بترسی چون شمند. (ناصر خسرو 123) در دیوان ناصر هم همین معنی آورده اند اما همین طور که درین بیت برهمند مزید علیه برهمن است به نظر می رسد که شمند هم مزید علیه شمن باشد یعنی همان طور که شمن (روحانی بت پرست) از بت خود می ترسد تو نیز از ایزد بترس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پهند
تصویر پهند
تله، دامی باشد که با آن آهو گیرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پهند
تصویر پهند
((پَ هَ))
دامی باشد که بدان آهو گیرند، تله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شهید
تصویر شهید
((شَ))
کشته شده در راه خدا و دین و وطن، مفرد شهدا
شهید کسی بودن: سخت شیفته کسی بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شهود
تصویر شهود
((شُ))
حاضر شدن، دیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شهود
تصویر شهود
جمع شاهد، گواهان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهند
تصویر مهند
((مُ هَ نَّ))
شمشیری که از فولاد هندی ساخته شده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهند
تصویر مهند
مهم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شهید
تصویر شهید
جانباخته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شوند
تصویر شوند
علت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شهود
تصویر شهود
Intuition
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شهود
تصویر شهود
intuition
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شهود
تصویر شهود
интуиция
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شهود
تصویر شهود
Intuition
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شهود
تصویر شهود
інтуїція
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شهود
تصویر شهود
intuicja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شهود
تصویر شهود
直觉
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شهود
تصویر شهود
intuição
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شهود
تصویر شهود
intuizione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شهود
تصویر شهود
intuición
دیکشنری فارسی به اسپانیایی