جدول جو
جدول جو

معنی شهرک - جستجوی لغت در جدول جو

شهرک
مجموعه ای مسکونی و نسبتاً بزرگ در داخل یک شهر، شهر کوچک، قصبه
تصویری از شهرک
تصویر شهرک
فرهنگ فارسی عمید
شهرک(شَ رَ)
شهرک مرزبان. والی فارس از قبل یزدگرد. در سال 23 هجری به مدینه خبررسید که شهرک حاکم فارس با گروه بسیاری از فارسیان شهر توج را که در سرحد آن ولایت بجانب اهواز واقع بوده است اردوگاه ساخته و عزم جنگ با سپاه اسلام را داردو در آن هنگام عمر بن الخطاب امرا و رؤسای شهرها رابمقابله با شهرک مأمور گردانید و هر یک را بحکومت ناحیه ای از آن ولایات نامزد کرد و چون سربازان اسلام وارد فارس شدند شهرک مرزبان والی فارس با لشکری تا ریشهر (شهری باستانی نزدیک بوشهر) به استقبال لشکر مسلمین رفت. در گیرودار جنگ سوار بن همام عبدی با شهرک روبرو گردید. سردار عرب در این گیرودار نیزه ای بر سینۀ شهرک زد و او را از پای درآورد. رجوع به فارسنامۀ ابن البلخی ص 214، حبیب السیر ج 1 چ خیام و فتوح البلدان بلاذری و بزرگان شیراز تألیف رحمت الله مهراز شود
قصبۀ مرکز بخش طالقان تابعشهرستان تهران، کنار رود خانه مشاهرور با 1000 تن سکنه. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1) : پادشاه بعد از دو سه روز حرکت فرمود و از شهرک رودبار بگذشتند. (جهانگشای جوینی). و رجوع به شهرک الموت شود
لغت نامه دهخدا
شهرک(شَ رَ)
از: شهر + ’-ک’، تصغیر، شهر خرد. شهر کوچک: در میان دو کوه بر کنار دریا در آب شهرکی ساخت (انوشروان) . (فارسنامۀ ابن البلخی ص 123). مایین، شهرکی است در میان کوهستان. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 123)، از شواهدی که به دست آمده است و در زیر نقل میشود چنین استنباط میگردد که شهرک اصطلاح جغرافیایی بوده با معنی ’قصبه’، مرکز شهرستان یا ناحیه ای کوچک و شهری که مرکز ناحیه ای کوچک باشد و به همین جهت گاه با صفت کوچک و گاه با صفت بزرگ بکار رفته است، برحسب آنکه کرسی ناحیۀ کوچکی باشد یا بزرگی: لیشتر، شهرکی است با هوای درست. (حدود العالم). اساباد، کرمانشاهان، مرج، شهرکهاییند بر ره حجاج، انبوه و آبادان. (حدود العالم). صیمره و سیروان، دو شهرکند آبادان و خرم. (حدود العالم). توج، به قدیم شهرکی بزرگ بوده است. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 135). جره، بپارسی ’گره’ گویند، شهرکی کوچک است. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 142). ابرقویه، شهرکی کوچک... اقلید، شهرکی کوچک... سرموق و ارجمان، شهرکی کوچکست. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 124)، درلغت حافظ اوبهی ذیل لغت ’شارک’ که مرغکی است خوش آواز... گوید: آنرا شهرک نیز گویند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
شهرک(شَرَ)
دهی از دهستان بدوستان تابع اهر است و 837 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
شهرک
شهر کوچک
تصویری از شهرک
تصویر شهرک
فرهنگ لغت هوشیار
شهرک((شَ رَ))
شهر کوچک، مجموعه مسکونی دارای تأسیسات شهری (آب، برق، خیابان، فروشگاه)، که خانه ها، ساکنان یا مساحت کمی دارد و از لحاظ اداری بخشی از یک شهر به شمار می رود
تصویری از شهرک
تصویر شهرک
فرهنگ فارسی معین
شهرک
بلدةً
تصویری از شهرک
تصویر شهرک
دیکشنری فارسی به عربی
شهرک
Township
تصویری از شهرک
تصویر شهرک
دیکشنری فارسی به انگلیسی
شهرک
canton
تصویری از شهرک
تصویر شهرک
دیکشنری فارسی به فرانسوی
شهرک
municipio
تصویری از شهرک
تصویر شهرک
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
شهرک
поселок
تصویری از شهرک
تصویر شهرک
دیکشنری فارسی به روسی
شهرک
Gemeinde
تصویری از شهرک
تصویر شهرک
دیکشنری فارسی به آلمانی
شهرک
містечко
تصویری از شهرک
تصویر شهرک
دیکشنری فارسی به اوکراینی
شهرک
miasteczko
تصویری از شهرک
تصویر شهرک
دیکشنری فارسی به لهستانی
شهرک
小镇
تصویری از شهرک
تصویر شهرک
دیکشنری فارسی به چینی
شهرک
município
تصویری از شهرک
تصویر شهرک
دیکشنری فارسی به پرتغالی
شهرک
borgata
تصویری از شهرک
تصویر شهرک
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
شهرک
gemeente
تصویری از شهرک
تصویر شهرک
دیکشنری فارسی به هلندی
شهرک
नगर पंचायत
تصویری از شهرک
تصویر شهرک
دیکشنری فارسی به هندی
شهرک
قصبہ
تصویری از شهرک
تصویر شهرک
دیکشنری فارسی به اردو
شهرک
শহরতলী
تصویری از شهرک
تصویر شهرک
دیکشنری فارسی به بنگالی
شهرک
เมืองเล็ก
تصویری از شهرک
تصویر شهرک
دیکشنری فارسی به تایلندی
شهرک
mji mdogo
تصویری از شهرک
تصویر شهرک
دیکشنری فارسی به سواحیلی
شهرک
kasaba
تصویری از شهرک
تصویر شهرک
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
شهرک
タウンシップ
تصویری از شهرک
تصویر شهرک
دیکشنری فارسی به ژاپنی
شهرک
소읍
تصویری از شهرک
تصویر شهرک
دیکشنری فارسی به کره ای
شهرک
kotapraja
تصویری از شهرک
تصویر شهرک
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
شهرک
עֲיָרָה
تصویری از شهرک
تصویر شهرک
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مهرک
تصویر مهرک
(دخترانه و پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام فرمانروای جهرم در زمان اردشیر بابکان پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شارک
تصویر شارک
(دخترانه)
سار (پرنده)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شهرخ
تصویر شهرخ
(پسرانه)
شاهرخ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شهرو
تصویر شهرو
(دخترانه و پسرانه)
آنکه چهره ای چون چهره شاه دارد، نام یکی از اعیان ایرانی در زمان یزگرد پادشاه ساسانی، نام زنی زیبا در منظومه ویس و رامین، از شخصیتهای شاهنامه، نام موبدی دانا و اداره کننده ایران در زمان کودکی شاپور ذوالاکتاف پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شهره
تصویر شهره
(دخترانه)
مشهور و نامی، مشهور، نامدار و نامور
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از چهرک
تصویر چهرک
(دخترانه)
نام شخصی در کتیبه کعبه زرتشت که از ولازمان اردشیر بابکان پادشاه ساسانی بوده است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شهرت
تصویر شهرت
آوازه
فرهنگ واژه فارسی سره