- شهرت
- آوازه
معنی شهرت - جستجوی لغت در جدول جو
- شهرت
- آوازه، نامبرداری، معروفیت، نام آوری
- شهرت ((شُ رَ))
- آشکار شدن، معروف گردیدن، معروفیت
- شهرت
- مشهور شدن به بدی و رسوایی یا به نیکی و نیک نامی، نام خانوادگی، فاش گشتن امری، آشکار شدن، ظاهر شدن
- شهرت
- Celebrity, Fame, Reputation, Stardom
- شهرت
- знаменитость , слава , репутация , звёздность
- شهرت
- Berühmtheit, Ruhm, Ruf
- شهرت
- знаменитість , слава , репутація , зірковість
- شهرت
- sława, reputacja, gwiazdorstwo
- شهرت
- 名人 , 名声 , 名誉 , 明星地位
- شهرت
- celebridade, fama, reputação, estrelato
- شهرت
- celebrità, fama, reputazione
- شهرت
- celebridad, fama, reputación
- شهرت
- célébrité, renommée, réputation
- شهرت
- beroemdheid, roem, reputatie, sterrendom
- شهرت
- प्रसिद्धि , प्रसिद्धि , प्रतिष्ठा , प्रसिद्धि
- شهرت
- selebriti, ketenaran, reputasi
- شهرت
- شهرةٌ , شهرةٌ , سمعةٌ , نجوميّةٌ
- شهرت
- 유명인 , 명성 , 평판 , 스타덤
- شهرت
- ידוען , شهرة , מִשְׁמַעַת , כּוֹכבִיוּת
- شهرت
- 有名人 , 名声 , 評判 , スター性
- شهرت
- ünlü, ün, itibar, yıldızlık
- شهرت
- umaarufu, umaarufu wa nyota
- شهرت
- คนมีชื่อเสียง , ชื่อเสียง , ชื่อเสียง , ชื่อเสียง
- شهرت
- খ্যাতি , তারকাখ্যাতি
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(دخترانه و پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
آنکه چهره ای چون چهره شاه دارد، نام یکی از اعیان ایرانی در زمان یزگرد پادشاه ساسانی، نام زنی زیبا در منظومه ویس و رامین، از شخصیتهای شاهنامه، نام موبدی دانا و اداره کننده ایران در زمان کودکی شاپور ذوالاکتاف پادشاه ساسانی
میل و رغبت و اشتیاق و شوق نفس در حصول لذت و منفعت
ساکن شهر، شهر نشین
مشهور، نامدار
شهر کوچک
رخ شطرنج، کشت دادن شاه و زدن رخ