- شهربان (پسرانه)
- حاکم شهر
معنی شهربان - جستجوی لغت در جدول جو
- شهربان
- مامور پلیس، پلیس
- شهربان
- مرزبان، حاکم و نگهدارنده شهر
- شهربان
- حاکم و نگهدارندۀ شهر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
شه بانو (همسر شاه)، ملکه، بانوی شهر، نام یکی از دختران یزدگرد پادشاه ساسانی و همسر امام حسین (ع) و مادر امام سجاد (ع)
اداره ایست که وظیفه آن حفظ امنیت شهر و استقرار نظم و تعقیب بزهکاران است و آن تابع وزارت کشور است نظمیه
بانوی شهر، بانوی بزرگ، ملکه
اداره ای که وظیفه آن حفظ امنیت شهر و استقرار نظم و تعقیب بزهکاران است و آن تابع وزارت کشور است، نظمیه
اداره ای تابع وزارت کشور که وظیفۀ آن حفظ امنیت شهر و تعقیب بزه کاران بوده، نظمیه
پارسی تازی گشته شهرمان سیکا (اردک وحشی)
نگهبان شتر، رانندۀ شتران، ساربان
با مهر، عاطف، بامحبت، صاحب مهر
نگهبان شیر
با مهر و محبت
Affectionate, Kind, Gracious
afetuoso, gracioso, gentil
czuły, uprzejmy, życzliwy
любящий , добрый
люблячий , люб'язний , добрий
liefdevol, vriendelijk
liebevoll, gütig, freundlich
cariñoso, amable
affectueux, gracieux, gentil
affettuoso, cortese, gentile
स्नेही , दयालु
স্নেহপূর্ণ , সদয় , দয়ালু
penyayang, baik hati
sevecen, nazik, kibar
다정한 , 친절한
mwenye upendo, mpole, mkarimu