جدول جو
جدول جو

معنی شهدپرور - جستجوی لغت در جدول جو

شهدپرور(ژَ)
پرورده به عسل. هر چیز پرورده شده در عسل، هر چیز خوشمزه و لذیذ. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دادپرور
تصویر دادپرور
پرورندۀ داد، عدل پرور، برای مثال کرد با دادپروران یاری / با ستمکارگان ستمکاری (نظامی۴ - ۵۹۱)
فرهنگ فارسی عمید
(زَ دَ / دِ)
پرورندۀ باد. موزون کننده باد (نفس) ، و آن صفت نی باشد:
مار زبان بریده نگر نای روز عید
سوراخ مار در شکم بادپرورش.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(چِ)
مربی نفس خود، آنکه تربیت نفس خود کند. آنکه تربیت خود کند، آنکه نزد خود درس خواند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا کَ دَ / دِ)
پرورندۀ داد. عدل پرور:
خواجه بوسهل دادپرور دین
کدخدای برادر سلطان.
فرخی.
بزرگان آن دادپرور دیار
دعا تازه کردند بر شهریار.
نظامی.
کرد با دادپروران یاری
با ستمکارگان ستمکاری.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(دَ پَرْ وَ)
دردپرورده. غمگین و رنجور. (ناظم الاطباء) :
هوای سایۀ گل دردپرور را نمی سازد
نسیمی آورد در جوش دلهای مشوش را.
دانش (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(حُجْ جَ نَ / نُ)
مخفف گوهرپرور. پرورندۀ گهر. زینت کننده گوهر. ببارآورندۀ گوهر. پرورندۀ مروارید و صدفی که در آن مروارید پرورش یابد. (از آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ پَ)
به سریانی عطریه است. (از فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
مخفف شاهپور. رجوع به شاهپور شود
لغت نامه دهخدا
بامحبت، حفی، مهرانگیز، مشفق، مهرورز، مهربان
متضاد: جورپیشه
فرهنگ واژه مترادف متضاد