- شهدار
- نگهدارنده شهر نگهبان بلد: گردن هر مرکبی چون گردن قمری بطوق از کمد شهریار شهر گیر شهردار 0 (فرخی)، رئیس شهرداری
معنی شهدار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
شاه عادل، داده شاه، شه (شاه) + داد (عدل)، نام بخشی از شهرستان کرمان، نام رودی در کرمان
اخطار
نیکو دارنده
سرکرده یا سرپرست مردم ده
گمر کچی، راهبان
پایمال کردن، هدر دادن
جوشش جوشیدن می
بر رس پرگنه ها (پرگنه تیول) دهدار
هر که لایق و سزاوار پادشاهان باشد
کار بزرگ و نمایان کاری که در آن هنر نمایی کرده باشند شهکار، کار بی مزد و مواجب بیگار
حافظ نظم و شهر
انگبینه ما العسل
جمع شهید، کشتگان در راه خدا حاضر شاهد، عالم غیب و حاضر، یکی از اسما الحسنای خدا، کشته شده در راه خدا و دین جمع شهدا (ء)
رئیس شهرداری، نگهدارندۀ شهر، نگهبان شهر
دارندۀ ده، صاحب ده، کدخدا، سرکرده یا سرپرست مردم ده، کسی که کارهای یک دهستان را اداره کند
هر چیز خوب و گران مایه، ویژگی آنچه درخور و لایق شاه باشد، با حالت شاهانه
کار بزرگ و نمایان، ویژگی کاری که در آن هنرنمایی شده باشد
مامور ادارۀ بهداری که وظیفه اش رسیدگی به امور بهداشتی مردم، به ویژه روستاییان است
سخن، علامت یا حرکتی که برای آگاهاندن و تنبیه به کار می رود، اعلام خطر، اخطار
راهدار، پاسبان و نگهبان راه، محافظ راه، آنکه باج راه می گیرد
هدر ساختن، پامال کردن، مباح کردن خون کسی
نگه دارنده شهر، رییس شهرداری
Alert, Warning
alerta, aviso
alerta, advertencia
alert, ostrzeżenie
тревога , предупреждение , предупреждение
тривога , попередження
waarschuwing
Alarm, Warnung
alerte, avertissement