شهدار (تَ هََ کُ) شهدره. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به شهدره شود ادامه... شهدره. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به شهدره شود لغت نامه دهخدا
شهدار (شَ) در تحفهالسعاده بمعنی آن کسان که استخوان شکسته را بندند آمده. کسی که اعضای شکسته بندد. (رشیدی). آروبند. شکسته بند ادامه... در تحفهالسعاده بمعنی آن کسان که استخوان شکسته را بندند آمده. کسی که اعضای شکسته بندد. (رشیدی). آروبند. شکسته بند لغت نامه دهخدا
شهدار نگهدارنده شهر نگهبان بلد: گردن هر مرکبی چون گردن قمری بطوق از کمد شهریار شهر گیر شهردار 0 (فرخی)، رئیس شهرداری ادامه... نگهدارنده شهر نگهبان بلد: گردن هر مرکبی چون گردن قمری بطوق از کمد شهریار شهر گیر شهردار 0 (فرخی)، رئیس شهرداری فرهنگ لغت هوشیار