نام جدید قصبۀ خبیص است در کرمان که در پای کوه بهمن واقع است. (یادداشت مؤلف) ناحیتی است (در سیف) در 101000گزی کرمان و دارای 98 قریه. (از یادداشت مؤلف)
نام جدید قصبۀ خبیص است در کرمان که در پای کوه بهمن واقع است. (یادداشت مؤلف) ناحیتی است (در سیف) در 101000گزی کرمان و دارای 98 قریه. (از یادداشت مؤلف)
ده کوچکی است از دهستان گوک بخش شهداد شهرستان کرمان که در 50 هزارگزی جنوب شهداد بر سر راه فرعی گوک به شهداد واقع شده و6 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان گوک بخش شهداد شهرستان کرمان که در 50 هزارگزی جنوب شهداد بر سر راه فرعی گوک به شهداد واقع شده و6 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان کشیت بخش شهداد شهرستان کرمان، در 130هزارگزی جنوب خاوری شهداد، سر راه مالرو دارزین - نسک. دارای 15 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان کشیت بخش شهداد شهرستان کرمان، در 130هزارگزی جنوب خاوری شهداد، سر راه مالرو دارزین - نسک. دارای 15 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
دهی است از دهستان چهار فرسخ بخش شهداد شهرستان کرمان. واقع در 14 هزارگزی جنوب باختری شهداد سر راه مالرو شهداد و کرمان. ناحیه ای است واقع در جلگه با آب و هوای نواحی گرمسیری. دارای 160 تن سکنه متدین به دین اسلام (مذهب شیعه) و متکلم به زبان فارسی میباشند. آب آنجا از قنات و محصولات آن غلات و خرما و حنا میباشد. شغل اهالی زراعت و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان چهار فرسخ بخش شهداد شهرستان کرمان. واقع در 14 هزارگزی جنوب باختری شهداد سر راه مالرو شهداد و کرمان. ناحیه ای است واقع در جلگه با آب و هوای نواحی گرمسیری. دارای 160 تن سکنه متدین به دین اسلام (مذهب شیعه) و متکلم به زبان فارسی میباشند. آب آنجا از قنات و محصولات آن غلات و خرما و حنا میباشد. شغل اهالی زراعت و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ابن عاد. گمان میکنم این نام نزد یهود و مسیحیان مجهول باشد و جالوت که به دست داود کشته شد یکی از سرهنگان شداد است و باز گویند که او قصری بساخت بزرگ یک خشت از زر و یک خشت از سیم و باغی بکرددر آنجای درختان و میوه ها از گوهرها کرد و بجای خاک عنبر و مشک و زعفران بیخت و در عوض آب و ریگ در جویهای عسل و شیر و لؤلؤ و مرجان بکار داشت و این برای آن کرد که داود او را بخدای یگانه خواند و بدو وعده بهشت کرد و او خواست که خود در این جهان بهشتی برآرد چون بهشت خدای. و آنگاه که قصور و باغها به پایان رسید چون خواست به نظاره و تماشای از اسب فرود آیدپایی بر زمین و پایی بر رکاب عزرائیل جان او بستد. و پیش از او برادر او شدید هزار سال بیش سلطنت داشت و گویند مملکت او ساویه نام داشت و قصور و بساتین اورا بهشت شداد و بهشت ارم و ارم ذات العماد نام دهند و به تناسب لفظ ارم ممکن است این کلمه از آرام و آرامی باشد و در قرآن نام ارم ذات العماد آمده است. (یادداشت مؤلف) : کجاست شوکت قارون و شدت شداد کجاست بابک و کو اردشیر و کو قیصر. ناصرخسرو. برانداختم دخمۀ عاد را گشادم در قصر شداد را. نظامی. در این دخمه خفته ست شداد عاد کزو رنگ و رونق گرفت این سواد. نظامی. مفروش به باغ ارم و نخوت شداد یک شیشه می و نوش لبی و لب کشتی. حافظ. و رجوع به قصص القرآن (ص 150) وارم و ارم ذات العماد شود. - بهشت شداد، بهشت که شداد بساخت. ارم. رجوع به ارم شود
ابن عاد. گمان میکنم این نام نزد یهود و مسیحیان مجهول باشد و جالوت که به دست داود کشته شد یکی از سرهنگان شداد است و باز گویند که او قصری بساخت بزرگ یک خشت از زر و یک خشت از سیم و باغی بکرددر آنجای درختان و میوه ها از گوهرها کرد و بجای خاک عنبر و مشک و زعفران بیخت و در عوض آب و ریگ در جویهای عسل و شیر و لؤلؤ و مرجان بکار داشت و این برای آن کرد که داود او را بخدای یگانه خواند و بدو وعده بهشت کرد و او خواست که خود در این جهان بهشتی برآرد چون بهشت خدای. و آنگاه که قصور و باغها به پایان رسید چون خواست به نظاره و تماشای از اسب فرود آیدپایی بر زمین و پایی بر رکاب عزرائیل جان او بستد. و پیش از او برادر او شدید هزار سال بیش سلطنت داشت و گویند مملکت او ساویه نام داشت و قصور و بساتین اورا بهشت شداد و بهشت ارم و ارم ذات العماد نام دهند و به تناسب لفظ ارم ممکن است این کلمه از آرام و آرامی باشد و در قرآن نام ارم ذات العماد آمده است. (یادداشت مؤلف) : کجاست شوکت قارون و شدت شداد کجاست بابک و کو اردشیر و کو قیصر. ناصرخسرو. برانداختم دخمۀ عاد را گشادم در قصر شداد را. نظامی. در این دخمه خفته ست شداد عاد کزو رنگ و رونق گرفت این سواد. نظامی. مفروش به باغ ارم و نخوت شداد یک شیشه می و نوش لبی و لب کشتی. حافظ. و رجوع به قصص القرآن (ص 150) وارم و ارم ذات العماد شود. - بهشت شداد، بهشت که شداد بساخت. ارم. رجوع به ارم شود
جمع واژۀ شهید. (منتهی الارب) (ترجمان علامۀ جرجانی) (دهار). رجوع به شهید شود. - شهداء کربلا، شهدای کربلا. آنانکه در روز عاشورا در کربلا شهید شدند. شهداء از اولاد امام حسین (ع) : علی اکبر. شهداء از اولاد امام حسن (ع) : عبدالله بن حسن، قاسم بن حسن، ابوبکر بن حسن. شهداء از اولاد علی بن ابیطالب (ع) : عباس بن علی، عبدالله بن علی، جعفر بن علی، عثمان بن علی، محمد بن علی. شهداء از اولاد جعفر بن ابی طالب: محمد بن عبدالله بن جعفر، عون بن عبدالله بن جعفر. شهداء از اولاد عقیل بن ابی طالب: مسلم بن عقیل به کوفه، عبدالله بن عقیل، عبدالله بن مسلم بن عقیل. و مسعودی گوید مجموع شهدای روز عاشورا به کربلا 87 تن بوده اند، لیکن مشهور 72 است. (یادداشت مؤلف)
جَمعِ واژۀ شهید. (منتهی الارب) (ترجمان علامۀ جرجانی) (دهار). رجوع به شهید شود. - شهداء کربلا، شهدای کربلا. آنانکه در روز عاشورا در کربلا شهید شدند. شهداء از اولاد امام حسین (ع) : علی اکبر. شهداء از اولاد امام حسن (ع) : عبدالله بن حسن، قاسم بن حسن، ابوبکر بن حسن. شهداء از اولاد علی بن ابیطالب (ع) : عباس بن علی، عبدالله بن علی، جعفر بن علی، عثمان بن علی، محمد بن علی. شهداء از اولاد جعفر بن ابی طالب: محمد بن عبدالله بن جعفر، عون بن عبدالله بن جعفر. شهداء از اولاد عقیل بن ابی طالب: مسلم بن عقیل به کوفه، عبدالله بن عقیل، عبدالله بن مسلم بن عقیل. و مسعودی گوید مجموع شهدای روز عاشورا به کربلا 87 تن بوده اند، لیکن مشهور 72 است. (یادداشت مؤلف)
قوی و توانا شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، زود رسانیدن خرمابن بر خود را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). زود رسیده شدن میوۀ خرما. (از اقرب الموارد) ، غلوّ کردن در مدح، افزون شدن مال. (تاج المصادر بیهقی)
قوی و توانا شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، زود رسانیدن خرمابن برِ خود را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). زود رسیده شدن میوۀ خرما. (از اقرب الموارد) ، غلوّ کردن در مدح، افزون شدن مال. (تاج المصادر بیهقی)