جدول جو
جدول جو

معنی شهدابه - جستجوی لغت در جدول جو

شهدابه
(شَ بَ / بِ)
شهداب. ماءالعسل. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
شهدابه
انگبینه ما العسل
تصویری از شهدابه
تصویر شهدابه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رودابه
تصویر رودابه
(دخترانه)
فرزند تابان، زن پسرزا، نام قلعه ای در غرب ایران، مرکب از رود (فرزند) + آبه (روشنی)، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر سیندخت و مهراب کابلی، همسر زال زر و مادر رستم پهلوان شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سودابه
تصویر سودابه
(دخترانه)
دختر زا، سود ده، از شخصیتهای شاهنامه، نام شاه هاماوران و همسر کیکاووس پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاهدانه
تصویر شاهدانه
(دخترانه)
نام گیاهی است که از دانه آن روغن می گیرند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شادانه
تصویر شادانه
(دخترانه)
شاهدانه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شیرابه
تصویر شیرابه
مایعی که در ساقۀ بعضی از گیاه هان وجود دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهدانج
تصویر شهدانج
شاه دانه، گیاهی یکساله با برگ هایی بلند و دانه هایی به اندازۀ فندق که از آن مواد مخدر و الیاف گرفته می شود، گردی مخدر که از سرشاخ های این گیاه گرفته می شود و به صورت تدخین یا خوردن مصرف می شود
بنگ، فنگ، بنج، زمرّد گیاه، زمرّدگیا، شاهدانج، کنودانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاخابه
تصویر شاخابه
نهر، جوی کوچکی که از رودخانه یا دریا جدا شود، در علم زمین شناسی خلیج
فرهنگ فارسی عمید
(شَ نَ / نِ)
مخفف شاهدانه است که تخم بنگ باشد و معرب آن شهدانج است. (برهان). شهدانج. شهدانق. شجرالقنب. (بحر الجواهر). و رجوع به شاهدانه و شاهدانج و شهدانج شود، مروارید بزرگ و نفیس. (ناظم الاطباء) ، بزرگترین دانه های سبحه، مصطکی. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شِ رَ)
پلیدزبان سخن چین و پلیدکار که میان مردم فساد انگیزد، کوتاه بالا درشت. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شُ بَ)
شیری که دو ثلث وی آب باشد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به شهاب در این معنی شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
شهدابه. ماءالعسل. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(هَُدْ دا بَ)
یکی از هدّاب. (منتهی الارب). رجوع به هداب شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شهزاده
تصویر شهزاده
فرزند شاه شاهپور شاپور شهزاده، جمع شاهزادگان
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره گزنه ها که دو پایه و علفی و یک ساله است. ارتفاعش بین 1 تا 2 متر و گاهی هم بیشتر است. دارای گونه های مختلف و بویش قوی و نامطبوع است. برگهای این گیاه متقابل و دارای 5 تا 7 لوب عمیق دندانه دار با دمبرگ دراز می باشد، گلهای نر شاهدانه به صورت مجتمع و به طور آویخته بر روی برگها خارج می شود در قسمت انتهایی آن قرار دارد. در هر گل نر 5 پرچم موجود است. گلهای ماده بدون دمگل مشخصی در بغل گوشوارک های شبیه برگ قرار گرفته اند میوه شاهدانه فندق سیاه یا قهوه یی رنگ است و محتوی یک دانه تقریبا بدون آلبومن است. منشا اصلی این گیاه آسیاست ولی امروزه در اکثر نقاط معتدل و گرم کشت می شود. از گونه های مختلف شاهدانه الیاف قابل استفاده در نساجی بدست میظید. از دانه شاهدانه نیز روغنی با بوی قوی و نامطبوع حاصل می گردد که به مصرف تهیه صابونهای نرم و سوخت می رسد از نظر درمانی سر شاخه های گلدار یا میوه دار این گیاه مورد استفاده است. مخلوطی از برگهای کوبیده آن و شاخه گلدار وی که به هم فشرده است و به علت دارا بودن صمغ بهم چسبیده اند بنام بنگ به بازار عرضه می شود سابقا بنگ به مصرف تدخین می رسید ولی امروزه از آن مشروبات و داروهای مسکنی استفاده میکنند. از سرشاخه های این گیاه صمغ خاصی به صور می آید که به نام چرس موسوم است و به صور مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. سر شاخه های گلدار بدون برگ به نام حشیش به بازار عرضه میشده و در مورد استفاده و تدخین قرار میگرفته است قنب شاهدانج شدانق قنب هندی شهدانق حشیشه الفقرا ورق الخیال جز اعظم. توضیح برخی کتب اشتباها کنف را مرادف با شاهدانه ذکر کرده اند در حالی که کنف گیاهی است از تیره پنیرکیان و مشابهتش با شاهدانه بعلت داشتن الیاف قابل استفاده در نساجی است. یا شاهدانه چینی. یکی از گونه های شاهدانه است که مانند شاهدانه هندی مورد استفاده قرار میگیرد و تقریبا همه خواص آن را دارد. میوه اش به رنگ مایل به سبز و شامل غشایی با شبکه سفید رنگ است قنب نیل قنابوس نقل خواجه شن قنبرا قنبیرا قنابس. یا شاهدانه صحرائی. کنف. یا شاهدانه کانادایی. شاهدانه هندی. یا شاهدانه مصری. کنف. یا شاهدانه هندی. شاهدانه. پارسی تازی گشته شاهدانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شورابه
تصویر شورابه
آب نمک آب شور معدنی
فرهنگ لغت هوشیار
مایعی که در ساقه بعضی از گیاهها وجود دارد و گاهی بیرون می تراود، شیره خشخاش
فرهنگ لغت هوشیار
گرداب: خداوندا، چو آید پای برسنگ فتد کشتی دران گردابه تنگ... (نظامی)، طوفان: ازین گردابه چون باد بهشتی بساحل گاه قطب آورده کشتی. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
آب گندیده و بدبوی، باتلاق زمین باتلاقی: بدشت گل و خار و گنداب و چاه مکن رزم کافتد بسختی سپاه. توضیح زمین کما بیش پستی که مقداری آب در آن جمع شده و بخارج راه نداشته باشد تولید باتلاق کند، جایی که آبهای شستشو و گنده در آن رود: گنداب حمام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهنامه
تصویر شهنامه
شاهنامه، کتابی که در آن اعمال و افعال و کارنامه شاهان نوشته شود
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره گزنه ها که دو پایه و علفی و یک ساله است. ارتفاعش بین 1 تا 2 متر و گاهی هم بیشتر است. دارای گونه های مختلف و بویش قوی و نامطبوع است. برگهای این گیاه متقابل و دارای 5 تا 7 لوب عمیق دندانه دار با دمبرگ دراز می باشد، گلهای نر شاهدانه به صورت مجتمع و به طور آویخته بر روی برگها خارج می شود در قسمت انتهایی آن قرار دارد. در هر گل نر 5 پرچم موجود است. گلهای ماده بدون دمگل مشخصی در بغل گوشوارک های شبیه برگ قرار گرفته اند میوه شاهدانه فندق سیاه یا قهوه یی رنگ است و محتوی یک دانه تقریبا بدون آلبومن است. منشا اصلی این گیاه آسیاست ولی امروزه در اکثر نقاط معتدل و گرم کشت می شود. از گونه های مختلف شاهدانه الیاف قابل استفاده در نساجی بدست میظید. از دانه شاهدانه نیز روغنی با بوی قوی و نامطبوع حاصل می گردد که به مصرف تهیه صابونهای نرم و سوخت می رسد از نظر درمانی سر شاخه های گلدار یا میوه دار این گیاه مورد استفاده است. مخلوطی از برگهای کوبیده آن و شاخه گلدار وی که به هم فشرده است و به علت دارا بودن صمغ بهم چسبیده اند بنام بنگ به بازار عرضه می شود سابقا بنگ به مصرف تدخین می رسید ولی امروزه از آن مشروبات و داروهای مسکنی استفاده میکنند. از سرشاخه های این گیاه صمغ خاصی به صور می آید که به نام چرس موسوم است و به صور مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. سر شاخه های گلدار بدون برگ به نام حشیش به بازار عرضه میشده و در مورد استفاده و تدخین قرار میگرفته است قنب شاهدانج شدانق قنب هندی شهدانق حشیشه الفقرا ورق الخیال جز اعظم. توضیح برخی کتب اشتباها کنف را مرادف با شاهدانه ذکر کرده اند در حالی که کنف گیاهی است از تیره پنیرکیان و مشابهتش با شاهدانه بعلت داشتن الیاف قابل استفاده در نساجی است. یا شاهدانه چینی. یکی از گونه های شاهدانه است که مانند شاهدانه هندی مورد استفاده قرار میگیرد و تقریبا همه خواص آن را دارد. میوه اش به رنگ مایل به سبز و شامل غشایی با شبکه سفید رنگ است قنب نیل قنابوس نقل خواجه شن قنبرا قنبیرا قنابس. یا شاهدانه صحرائی. کنف. یا شاهدانه کانادایی. شاهدانه هندی. یا شاهدانه مصری. کنف. یا شاهدانه هندی. شاهدانه
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره گزنه ها که دو پایه و علفی و یک ساله است. ارتفاعش بین 1 تا 2 متر و گاهی هم بیشتر است. دارای گونه های مختلف و بویش قوی و نامطبوع است. برگهای این گیاه متقابل و دارای 5 تا 7 لوب عمیق دندانه دار با دمبرگ دراز می باشد، گلهای نر شاهدانه به صورت مجتمع و به طور آویخته بر روی برگها خارج می شود در قسمت انتهایی آن قرار دارد. در هر گل نر 5 پرچم موجود است. گلهای ماده بدون دمگل مشخصی در بغل گوشوارک های شبیه برگ قرار گرفته اند میوه شاهدانه فندق سیاه یا قهوه یی رنگ است و محتوی یک دانه تقریبا بدون آلبومن است. منشا اصلی این گیاه آسیاست ولی امروزه در اکثر نقاط معتدل و گرم کشت می شود. از گونه های مختلف شاهدانه الیاف قابل استفاده در نساجی بدست میظید. از دانه شاهدانه نیز روغنی با بوی قوی و نامطبوع حاصل می گردد که به مصرف تهیه صابونهای نرم و سوخت می رسد از نظر درمانی سر شاخه های گلدار یا میوه دار این گیاه مورد استفاده است. مخلوطی از برگهای کوبیده آن و شاخه گلدار وی که به هم فشرده است و به علت دارا بودن صمغ بهم چسبیده اند بنام بنگ به بازار عرضه می شود سابقا بنگ به مصرف تدخین می رسید ولی امروزه از آن مشروبات و داروهای مسکنی استفاده میکنند. از سرشاخه های این گیاه صمغ خاصی به صور می آید که به نام چرس موسوم است و به صور مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. سر شاخه های گلدار بدون برگ به نام حشیش به بازار عرضه میشده و در مورد استفاده و تدخین قرار میگرفته است قنب شاهدانج شدانق قنب هندی شهدانق حشیشه الفقرا ورق الخیال جز اعظم. توضیح برخی کتب اشتباها کنف را مرادف با شاهدانه ذکر کرده اند در حالی که کنف گیاهی است از تیره پنیرکیان و مشابهتش با شاهدانه بعلت داشتن الیاف قابل استفاده در نساجی است. یا شاهدانه چینی. یکی از گونه های شاهدانه است که مانند شاهدانه هندی مورد استفاده قرار میگیرد و تقریبا همه خواص آن را دارد. میوه اش به رنگ مایل به سبز و شامل غشایی با شبکه سفید رنگ است قنب نیل قنابوس نقل خواجه شن قنبرا قنبیرا قنابس. یا شاهدانه صحرائی. کنف. یا شاهدانه کانادایی. شاهدانه هندی. یا شاهدانه مصری. کنف. یا شاهدانه هندی. شاهدانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شنخابه
تصویر شنخابه
تیره پشت (ستون فقرات)، سر دوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شلمابه
تصویر شلمابه
آب شلغم، شلغم در آب جوشانیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شادابی
تصویر شادابی
پر آبی سیرابی آبداری، تازگی طراوت، شادی شادمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاخابه
تصویر شاخابه
جوی کوچکی که از رود یا دریا جدا گردد، خلیج
فرهنگ لغت هوشیار
اطاقی که در زمین سازند برای استفاده از خنکی آن و حفظ اغذیه و اشربه، محلی در زیر زمین که تابوت مرده را در آن مینهادند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زهرابه
تصویر زهرابه
آب آلوده به زهر مایع سمی، سمی که از میکروبها ترشح شود توکسین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهدانه
تصویر بهدانه
دانه میوه به (آبی) که در طب قدیم مستعمل بوده تخم بهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهداب
تصویر شهداب
انگبینه ما العسل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهابه
تصویر شهابه
شیر آبه شیر آبکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهدانه
تصویر بهدانه
((بِ نِ))
دانه میوه به که در طب قدیم مستعمل بوده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زهرابه
تصویر زهرابه
((زَ بِ))
سمی که از میکرب ها ترشح شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شادابی
تصویر شادابی
طراوت
فرهنگ واژه فارسی سره