نام قلعۀ ماردین. (سفرنامۀ ابن بطوطه) ، قلعۀ حلب. (ابن بطوطه) (از دمشقی). لقب شهر حلب از آن جهت که اغلب سنگهای ساختمانهای آن شهر با گچ سفیدرنگ است. (از اقرب الموارد)
نام قلعۀ ماردین. (سفرنامۀ ابن بطوطه) ، قلعۀ حلب. (ابن بطوطه) (از دمشقی). لقب شهر حلب از آن جهت که اغلب سنگهای ساختمانهای آن شهر با گچ سفیدرنگ است. (از اقرب الموارد)
گونه ای باز که به رنگهای زرد خرمایی یا خرمایی تیره و سفید فام دیده میشود ولی بیشتر نوع سفید رنگ آن را بدین نام خوانند و رنگهای دیگر را غالبا بنام طرلان و قوش و باز نامند. این پرنده جزو شکاریان زرد چشم و اندامی بسیار شکیل و زیبا دارد. پنجه و منقارش پر قدرت و قوی است و چون به آسانی اهلی میشود جزو پرندگان شکاری مورد توجه شکارچیان است. محل زندگی شاهباز بیشتر در دشت های سیبری و قسمتهای شمالی چین و ترکستان است و در اواخر شهریور ماه مهاجرت کرده و دسته هایی از آن به کشور ما نیز وارد می شوند و اواسط اسفند ماه به موطن اصلی خود باز می گردند. محل استراحت و خوابگاه این پرنده بیشتر بر روی درختان متوسط القامه و شاخه های قوی و محکم است شهباز تیقون توغان طرلان باز فید. مونث اشهب مادیان سپید و سیاه رنگ خاکستری، سال یخبندان سال سرما زدگی، زمین یخ زده
گونه ای باز که به رنگهای زرد خرمایی یا خرمایی تیره و سفید فام دیده میشود ولی بیشتر نوع سفید رنگ آن را بدین نام خوانند و رنگهای دیگر را غالبا بنام طرلان و قوش و باز نامند. این پرنده جزو شکاریان زرد چشم و اندامی بسیار شکیل و زیبا دارد. پنجه و منقارش پر قدرت و قوی است و چون به آسانی اهلی میشود جزو پرندگان شکاری مورد توجه شکارچیان است. محل زندگی شاهباز بیشتر در دشت های سیبری و قسمتهای شمالی چین و ترکستان است و در اواخر شهریور ماه مهاجرت کرده و دسته هایی از آن به کشور ما نیز وارد می شوند و اواسط اسفند ماه به موطن اصلی خود باز می گردند. محل استراحت و خوابگاه این پرنده بیشتر بر روی درختان متوسط القامه و شاخه های قوی و محکم است شهباز تیقون توغان طرلان باز فید. مونث اشهب مادیان سپید و سیاه رنگ خاکستری، سال یخبندان سال سرما زدگی، زمین یخ زده
شاه باز، نوعی پرندۀ شکاری از تیرۀ باز با منقار و چنگال های قوی و پرهای زرد، خرمایی یا سفید که آن را برای شکار کردن پرندگان تربیت می کنند، باز سفید و بزرگ
شاه باز، نوعی پرندۀ شکاری از تیرۀ باز با منقار و چنگال های قوی و پرهای زرد، خرمایی یا سفید که آن را برای شکار کردن پرندگان تربیت می کنند، باز سفید و بزرگ
ناقه کهباء، ماده شتر سپید به تیرگی مایل و یا سیاه و یا تیره مایل به سیاهی. ج، کهب. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آنکه رنگ ’کهبه’ دارد. (از اقرب الموارد). رجوع به کهبه شود
ناقه کهباء، ماده شتر سپید به تیرگی مایل و یا سیاه و یا تیره مایل به سیاهی. ج، کُهْب. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آنکه رنگ ’کهبه’ دارد. (از اقرب الموارد). رجوع به کُهْبَه شود
مخفف شاهباز. جانوری است شکاری که به جثه از باز بزرگتر و به گیرائی کمتر میباشد و باز بزرگ را نیز گویند. (برهان) (فرهنگ جهانگیری) : خرد است آنکه ترا بنده شدستند بدو به زمین شیر و پلنگ و به هوا بر شهباز. ناصرخسرو. نظام دین شه میزانیان که بر شاهان خجسته فال تر است از همای و از شهباز. سوزنی. اگر شهباز بگریزد چو سیمرغ ز روی رشک معذور است ازیرا. خاقانی. شهباز سخن به دولت تو منقار برید نوپران را. خاقانی. شهبازم ارچه بسته زبانم بگاه صید گرد از هزار بلبل گویا برآورم. خاقانی. از آنگاه که باز شهباز صبح از نشیمن افق پروازکرد تا غراب ظلمت بال بگشاد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 273). شهباز آفتاب چنگ در پردۀ غربیب غراب آویخت. (ترجمه تاریخ یمینی ص 355). گرچه شهباز معرفت بودم ریختم بال و پر چه میطلبی. عطار. سعدی تو مرغ زیرکی خوبت به دست آورده ام مشکل به دست آرد کسی مانند تو شهباز را. سعدی. که شهباز من صید دام تو شد مرا بود دولت بنام تو شد. سعدی. کار خرد ضربت این ساز نیست صید ملخ شیوۀ شهباز نیست. خواجو. شهباز دست پادشهم این چه حالت است کز یاد برده اند هوای نشیمنم. حافظ. مرغ سان از قفس خاک هوایی گشتم به هوایی که مگر صید کند شهبازم. حافظ. شهپر زاغ و زغن زیبای صید و قید نیست این کرامت همره شهباز و شاهین کرده اند. حافظ. - شهباز بیضا، شهباز سپید: کعبه را باشد کبوتر در حرم در حرم شهبازبیضا دیده ام. خاقانی. ، جوانمرد پاک نژاد اصیل، جوان باشرافت، سپاهی بهادر و دلیر. (ناظم الاطباء)
مخفف شاهباز. جانوری است شکاری که به جثه از باز بزرگتر و به گیرائی کمتر میباشد و باز بزرگ را نیز گویند. (برهان) (فرهنگ جهانگیری) : خِرد است آنکه ترا بنده شدستند بدو به زمین شیر و پلنگ و به هوا بر شهباز. ناصرخسرو. نظام دین شه میزانیان که بر شاهان خجسته فال تر است از همای و از شهباز. سوزنی. اگر شهباز بگریزد چو سیمرغ ز روی رشک معذور است ازیرا. خاقانی. شهباز سخن به دولت تو منقار برید نوپران را. خاقانی. شهبازم ارچه بسته زبانم بگاه صید گرد از هزار بلبل گویا برآورم. خاقانی. از آنگاه که باز شهباز صبح از نشیمن افق پروازکرد تا غراب ظلمت بال بگشاد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 273). شهباز آفتاب چنگ در پردۀ غِربیب غراب آویخت. (ترجمه تاریخ یمینی ص 355). گرچه شهباز معرفت بودم ریختم بال و پر چه میطلبی. عطار. سعدی تو مرغ زیرکی خوبت به دست آورده ام مشکل به دست آرد کسی مانند تو شهباز را. سعدی. که شهباز من صید دام تو شد مرا بود دولت بنام تو شد. سعدی. کار خرد ضربت این ساز نیست صید ملخ شیوۀ شهباز نیست. خواجو. شهباز دست پادشهم این چه حالت است کز یاد برده اند هوای نشیمنم. حافظ. مرغ سان از قفس خاک هوایی گشتم به هوایی که مگر صید کند شهبازم. حافظ. شهپر زاغ و زغن زیبای صید و قید نیست این کرامت همره شهباز و شاهین کرده اند. حافظ. - شهباز بیضا، شهباز سپید: کعبه را باشد کبوتر در حرم در حرم شهبازبیضا دیده ام. خاقانی. ، جوانمرد پاک نژاد اصیل، جوان باشرافت، سپاهی بهادر و دلیر. (ناظم الاطباء)
نوعی ازانار که دانه ندارد و آن را املیسیه نیز گویند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). انار بی خسته. (ناظم الاطباء). ناربستان. انار که هسته ندارد، زن خوشاب دندان. (منتهی الارب). شنباء یا شمباء (به ابدال نون به میم) ، مؤنث اشنب. (از اقرب الموارد). مؤنث اشنب. زن خوشاب دندان. (ناظم الاطباء)
نوعی ازانار که دانه ندارد و آن را اِمْلیسیه نیز گویند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). انار بی خسته. (ناظم الاطباء). ناربستان. انار که هسته ندارد، زن خوشاب دندان. (منتهی الارب). شَنْباء یا شَمْباء (به ابدال نون به میم) ، مؤنث اَشْنَب. (از اقرب الموارد). مؤنث اشنب. زن خوشاب دندان. (ناظم الاطباء)
گویند: باتت بلیله شیباء (بفتح و اضافت) و هم چنین بلیله الشیباء، شبی که در آن بکارت زن باکره زائل کرده شود. لیله شیباء (بالاضافه) ، شبی که در آن دوشیزگی زن دوشیزه ربوده شود، یقال: باتت فلانه بلیله شیباء، اگر بکارت او زائل گردد. و باتت بلیله حره، اگر بکارت وی زائل نگردد. (از منتهی الارب). باتت بلیله شیباء و بلیله الشیباء، شب زفاف با ازالۀ دوشیزگی. (از اقرب الموارد). مقابل لیله حره، شبی که داماد دوشیزگی برده باشد. شب زفاف به آرامش بادوشیزه. (یادداشت مؤلف) ، آخر شب از ماه. (منتهی الارب). شب آخر ماه. (از اقرب الموارد) زن سپیدموی و پیر. (ناظم الاطباء)
گویند: باتت بلیله شیباء (بفتح و اضافت) و هم چنین بلیله الشیباء، شبی که در آن بکارت زن باکره زائل کرده شود. لیله شیباء (بالاضافه) ، شبی که در آن دوشیزگی زن دوشیزه ربوده شود، یقال: باتت فلانهُ بلیله شیباء، اگر بکارت او زائل گردد. و باتت بلیله حره، اگر بکارت وی زائل نگردد. (از منتهی الارب). باتت بلیله شیباءَ و بلیله الشیباء، شب زفاف با ازالۀ دوشیزگی. (از اقرب الموارد). مقابل لیله حُره، شبی که داماد دوشیزگی برده باشد. شب زفاف به آرامش بادوشیزه. (یادداشت مؤلف) ، آخر شب از ماه. (منتهی الارب). شب آخر ماه. (از اقرب الموارد) زن سپیدموی و پیر. (ناظم الاطباء)
ابوبکر بن شائب. محدث است و متأخر. (منتهی الارب). در تاریخ اسلام، محدث به عنوان فردی شناخته می شود که تلاش دارد تا سنت پیامبر اسلام را بدون هیچگونه تغییر یا تحریف، به نسل های بعدی منتقل کند. این افراد در جوامع علمی و دینی، از مقام والایی برخوردار بودند. مهم ترین ویژگی محدثان دقت در انتقال احادیث صحیح است، چرا که حفظ دقت در نقل، به ویژه در دوران هایی که دشمنان اسلام در حال تحریف آن بودند، امری ضروری بود.
ابوبکر بن شائب. محدث است و متأخر. (منتهی الارب). در تاریخ اسلام، محدث به عنوان فردی شناخته می شود که تلاش دارد تا سنت پیامبر اسلام را بدون هیچگونه تغییر یا تحریف، به نسل های بعدی منتقل کند. این افراد در جوامع علمی و دینی، از مقام والایی برخوردار بودند. مهم ترین ویژگی محدثان دقت در انتقال احادیث صحیح است، چرا که حفظ دقت در نقل، به ویژه در دوران هایی که دشمنان اسلام در حال تحریف آن بودند، امری ضروری بود.
جمع واژۀ شهید. (منتهی الارب) (ترجمان علامۀ جرجانی) (دهار). رجوع به شهید شود. - شهداء کربلا، شهدای کربلا. آنانکه در روز عاشورا در کربلا شهید شدند. شهداء از اولاد امام حسین (ع) : علی اکبر. شهداء از اولاد امام حسن (ع) : عبدالله بن حسن، قاسم بن حسن، ابوبکر بن حسن. شهداء از اولاد علی بن ابیطالب (ع) : عباس بن علی، عبدالله بن علی، جعفر بن علی، عثمان بن علی، محمد بن علی. شهداء از اولاد جعفر بن ابی طالب: محمد بن عبدالله بن جعفر، عون بن عبدالله بن جعفر. شهداء از اولاد عقیل بن ابی طالب: مسلم بن عقیل به کوفه، عبدالله بن عقیل، عبدالله بن مسلم بن عقیل. و مسعودی گوید مجموع شهدای روز عاشورا به کربلا 87 تن بوده اند، لیکن مشهور 72 است. (یادداشت مؤلف)
جَمعِ واژۀ شهید. (منتهی الارب) (ترجمان علامۀ جرجانی) (دهار). رجوع به شهید شود. - شهداء کربلا، شهدای کربلا. آنانکه در روز عاشورا در کربلا شهید شدند. شهداء از اولاد امام حسین (ع) : علی اکبر. شهداء از اولاد امام حسن (ع) : عبدالله بن حسن، قاسم بن حسن، ابوبکر بن حسن. شهداء از اولاد علی بن ابیطالب (ع) : عباس بن علی، عبدالله بن علی، جعفر بن علی، عثمان بن علی، محمد بن علی. شهداء از اولاد جعفر بن ابی طالب: محمد بن عبدالله بن جعفر، عون بن عبدالله بن جعفر. شهداء از اولاد عقیل بن ابی طالب: مسلم بن عقیل به کوفه، عبدالله بن عقیل، عبدالله بن مسلم بن عقیل. و مسعودی گوید مجموع شهدای روز عاشورا به کربلا 87 تن بوده اند، لیکن مشهور 72 است. (یادداشت مؤلف)