جدول جو
جدول جو

معنی شنوگر - جستجوی لغت در جدول جو

شنوگر(شِ نَ / نُو گَ)
شناگر. ماهر در شنا.
- امثال:
آب نمی بیند وگرنه شنوگر قابلی است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شنگور
تصویر شنگور
شنگرک، کماج، تختۀ گرد که میانش سوراخ دارد و در سرستون خیمه قرار می دهند، بادریسه، سنگور، چناب، سنگرک، سپندوز، کلیچۀ خیمه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
کسی که در آب شنا می کند، کسی که شناوری بداند، آشنا به آب، آب ورز
فرهنگ فارسی عمید
(شُ گُ)
دهی است از دهستان بلوک شرقی بخش مرکزی شهرستان دزفول. سکنۀ آن 150 تن. آب از رود خانه دز. محصول آن غلات، برنج و کنجد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(شِ گَ)
آشناگر. آشناور. شناور. شنوگر. آب ورز. سباح. آب باز. شناکننده. او که شنا کند. (یادداشت مؤلف). کسی که در آب شنا کند. آب آشنا.
- امثال:
آب نمی بیند اگرنه شناگر قابلی است.
، آنکه شغلش شنا کردن است. و آن غیر شناور است، چه شناور اوست که اکنون شنا میکند. (یادداشت مؤلف).
- جانوران شناگر، شناگران. راسته ای از جانوران پستاندار که با زندگی دریایی خو گرفته اند و ساختمان بدن آنها با زندگی در آب سازش یافته است. قطاسها. آب بازان. (فرهنگ فارسی معین) (جانورشناسی عمومی ج 1 ص 214)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
شنگرک. (حاشیۀ برهان چ معین). بادریسۀ خیمه را گویند و آن تخته ای باشد مدور و میان سوراخ که بر سر چوب خیمه محکم سازند، بادریسۀ دوک. چوب و چرمی که بر گلوی دوک کنند. (برهان) (جهانگیری) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) :
نارسیده ترنج بارورش
چون فقع کوزه و چو شنگور است.
ابوالفرج رونی
لغت نامه دهخدا
(شَنْ)
شلوار و ازار و زیرجامه. (ناظم الاطباء). و این صورت ظاهراًتلفظی عامیانه از شلوار باشد. رجوع به شلوار شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
شناور، آب باز، شنا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
((ش گَ))
کسی که در آب شنا کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
السّبّاح
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
Swimmer, Swimming
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
nageur, nageant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
شناگر آب باز
فرهنگ گویش مازندرانی
نوبر، خوردن میوه ی فصلی برای اولین بار
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
nadador
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
সাঁতারু , সাঁতার
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
пловец , плавающий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
Schwimmer, schwimmend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
плавець , плаваючий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
pływak, pływający
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
游泳者 , 游泳的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
nadador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
تیراک , تیرنے والا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
นักว่ายน้ำ , ว่ายน้ำ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
zwemmer, zwemmend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
mwogeleaji, mrembo
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
yüzücü, yüzme
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
泳者 , 泳ぐ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
שַׂחְיָן , שׁוֹחֶה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
수영선수 , 수영하는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
perenang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
nuotatore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
तैराक , तैरता हुआ
دیکشنری فارسی به هندی