- شنف
- گوشواره
معنی شنف - جستجوی لغت در جدول جو
- شنف
- گوشوار، گوشواره
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زینت و آرایش داده شده
گوشواره نهاده گوشوار بسته: و اسماع جهان را بجواهر محامد و مفاخرش مقرط و مشنف (داراد)
فرمانبردار
فرمانبردار
آبرو، بزرگ منشی، پیره ها، نزدیک به
هماره بیمار، آفتاب زردی بیماری همیشگی
بیدمشک بهرامه از گیاهان
میل کردن، ظلم کردن، ستم کردن
استقامت و راستی دین
گروه مردم، گندم دیوانه، نیامدار هر گیاهی که در نیام باشد چون کاسمر (باقلا)، شاخ بی برگ، کنگر از گیاهان گیاهی است خاردار از راسته دو لپه ییهای جدا گلبرگ که در نواحی بحرالرومی به فراوانی میروید. برگهایش شبیه کنگر و دارای بریدگیهای زیاد است علف کنگر اقنیتون کنگراوتی
روی گرداننده، برکشنده
پرزه چپانه دارویی است که در چشم استعمال شود، دارویی جامد و مخروطی که آن را در مقعد گذارند تا موجب اجابت شکم گردد، جمع شیافات
سایه ازدور همدیس سیاهی، کجی رخساره، تاریکی تکه تکه بریدن
شیفته کردن دوستی کسی دل کسیرا، شادمانی، شیفتگی، خوشدلی
شاه ماهی
بزرگ و بلند قدر و عالی مرتبه گردیدن، بزرگوار شدن، بلندی، آبرو
سفال ریزه سفال
نگریستن به کنج چشم، زیرک، چشمداشت، رخنخواه رخن در پهلوی برابراست با ارث تازی و رخنخواه کسی است که چشم به رخن یکی از نزدیکان یا خویشان دوخته است. تیز بین تیز نگر
اندک از هر چیزی، ترا پدیدی تنکی نازکی
خوش حرکات شیرین رفتار ظریف: شاهد شوخ شنگ، خوشگل، عیار، دزد راهزن. یا شنگ و مشنگ. دزد و راهزن، شنگول شادمان، حیله گر محیل. گیاهی است از تیره مرکبان که علفی و دارای برگهای متناوب است. میوه اش فندقه و گلهایش به صورت کاپیتول در انتهای ساقه قرار دارند. شنگ دارای گونه های مختلف است که همه در آب و هواهای معتدل آسیا (از جمله ایران) و اروپا و افریقا می رویند. چون شنگ یکی از سبزیهای خوردنی می باشد و در اغذیه مصرف میشود در بعضی نقاط آن را می کارند سنسفیل سلسفیل اسپلنج اسفلنج. یا شنگ چمنی. گونه ای شنگ که دارای برگهای باریکتر از شنگ معمولی است. لحیه التیس ذنب الخیل
دار زدن، فرو آویختن، بستن چیزی را به چیزی تاوان خونبها، ریسمان، پس مانده
دشنام دادن، رسوا کردن، خوار داشتن، دست کم گرفتن زشت دیدن، زشت پنداشتن زشت، ریش ریش از پارچه و جامه
طبل دمامه نقاره بزرگ
شتر نر، ترنجیدگی چروک خوردن چروکیده ترنجیده سرین کفل
خوشابی در دندان ها، بروت روز خنک گنبد قبه
دشمن داشتن، دوری جستن، خستویی، بیزاری، حرکت انسان یا جانور بر روی آب بوسیله، تحرک بازوان و پاها، سباحت
آواز، بانگ، شیهه اسب
جمع شنف، سخته های گوش
شنونده و دریابنده
آب سرد لایماهی
یک قسم لباس سینه باز بی آستین که روی لباسها پوشند، پوشاک گشاد، بدون آستین که روی دوش اندازند
ماله کشاورزی