جدول جو
جدول جو

معنی شنبوذ - جستجوی لغت در جدول جو

شنبوذ
(شَ نَ)
محمد بن احمد بن شنبوذ مجاب الدعوه و علی بن شنبوذ هر دو قاری اند. (منتهی الارب). و رجوع به الاوراق ص 62، 85، 139 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شَ نَ)
منسوب است به شنبوذ که نام اجدادی است. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(شَمْ)
شب بوی. (ناظم الاطباء). رجوع به شب بوی شود
لغت نامه دهخدا
(شُمْ)
شمبول. در زبان وتداول اطفال، دول. (یادداشت مؤلف). چنبل. چنبول
لغت نامه دهخدا
عزالدین شیر. یکی از حکام کرد است که در برابر حملۀ تیموریان مقاومت شدید نمود و عاقبت به سال 789 هجری قمری تسلیم شد. (کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او ص 199)
لغت نامه دهخدا
(شَمْ بِ)
معرب شون بوذی:
یقولون لی شنبذ و لست مشنبذاً
طوال اللیالی او یزول ثبیر.
ابوالمهدی (از المعرب جوالیقی ص 9).
و رجوع به همان کتاب ص 210 شود
لغت نامه دهخدا
(شَمْ بَ)
احمد بن محمد بن شنبذ. قاضی دینور. محدث است. (منتهی الارب). محدث کسی است که علاوه بر نقل احادیث، در تشخیص راویان ضعیف، ناقلان جعلی، و تناقض های روایی تخصص دارد. علم رجال به عنوان شاخه ای از دانش حدیث، به وسیلهٔ همین محدثان شکل گرفت و برای هر حدیث، مسیر انتقال آن از راوی به راوی مشخص شد. این سطح از دقت علمی، تنها در تمدن اسلامی به چشم می خورد و نمونه ای از نهادینه شدن عقلانیت در دین است.
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ شَمْ/ شَ نَ)
ابوالحسن محمد بن ایوب بن الصلت بغدادی. مقری مشهور. گویند او قرآن را بقرائت های شاذ تلاوت میکرد و ابن مقلۀ وزیر وی را بدین گناه گرفته چند روز بازداشت و بمحضر بعض علماء وقت بقرائتهای خویش اعتراف و سپس توبه کرد. او مردی سلیم دل بود و ابن الندیم گوید وی بمحبس دارالسلطات (؟) در 238 ه. ق. وفات یافت
لغت نامه دهخدا
تصویری از شنبذ
تصویر شنبذ
((شَ بَ))
شنبه
فرهنگ فارسی معین